عشق بی پایان پارت ۱۰👇🏻
از دید ت
منو برد گذاشت توی وان که توش اب گرم بود (جمله بندیم رو برم اصلا😐)
خودشم پشتم دراز کشید و شیکمم رو ماساژ داد واقعا حس خوبی بود یکم شیکمم بهتر شده بود.
[پرش زمانی]
بعد حموم لباسام رو پوشیدم و نشستم جلو اینه و موهام رو شونه میکردم که کوک گفت
کوک؛ هنوز باهام قهری (حالت بغض)
ت/.......
کوک: چرا جوابم رو نمیدی
ت/ اقای جانگ کوک هقق شما به من تجاوز کردی هقق انتظار داری چی بگم ها هققققق
کوک: واقعا ببخشید من خیلی عصبانی بودم (حالت بغض)
نظر نویسندع:(خاک تو سرت پسر منو زجر میدی 😡)
(پرش زمانی)
دو ماه بعد
ت تا دو ماه با کوک حرف نزده بودی
کوک اومد خونه خیلی تو این دو ماه باهات سرد برخورد میکرد(حقته دختره ی بی ادب انقدر کردی که باهات سرد بر خورد میکنه)
ت/کوکک
کوک: هوم
رفتی نشستی رو پاش
کوک: اهه بهم نچسب
با این حرفی که گفت اشک تو چشمات جم شد
کوک فهمید
رفتی اونور نشستی کوک اومد بغلت کرد و بردتت اتاق گذاشت رو تخت ت رو
کوک: بیب هنو منو نبخشیدی تا کی باید تحمل کنم(با حالت بغض)
ت/...
شرط ها برای پارت بعد👇🏻🙏🏻
۲۰ لایک کامنت هر چقدر میزارید ولی لایک هاتون زیاد باشه لطفا 🥰🙏🏻
منو برد گذاشت توی وان که توش اب گرم بود (جمله بندیم رو برم اصلا😐)
خودشم پشتم دراز کشید و شیکمم رو ماساژ داد واقعا حس خوبی بود یکم شیکمم بهتر شده بود.
[پرش زمانی]
بعد حموم لباسام رو پوشیدم و نشستم جلو اینه و موهام رو شونه میکردم که کوک گفت
کوک؛ هنوز باهام قهری (حالت بغض)
ت/.......
کوک: چرا جوابم رو نمیدی
ت/ اقای جانگ کوک هقق شما به من تجاوز کردی هقق انتظار داری چی بگم ها هققققق
کوک: واقعا ببخشید من خیلی عصبانی بودم (حالت بغض)
نظر نویسندع:(خاک تو سرت پسر منو زجر میدی 😡)
(پرش زمانی)
دو ماه بعد
ت تا دو ماه با کوک حرف نزده بودی
کوک اومد خونه خیلی تو این دو ماه باهات سرد برخورد میکرد(حقته دختره ی بی ادب انقدر کردی که باهات سرد بر خورد میکنه)
ت/کوکک
کوک: هوم
رفتی نشستی رو پاش
کوک: اهه بهم نچسب
با این حرفی که گفت اشک تو چشمات جم شد
کوک فهمید
رفتی اونور نشستی کوک اومد بغلت کرد و بردتت اتاق گذاشت رو تخت ت رو
کوک: بیب هنو منو نبخشیدی تا کی باید تحمل کنم(با حالت بغض)
ت/...
شرط ها برای پارت بعد👇🏻🙏🏻
۲۰ لایک کامنت هر چقدر میزارید ولی لایک هاتون زیاد باشه لطفا 🥰🙏🏻
۱۳.۰k
۰۹ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.