زینب سلیمانی فرزند شهید سلیمانی

✍زینب سلیمانی فرزند شهید سلیمانی

مشتی گره‌خورده رو به آسمان و دست بر روی دست که محکم کند پیمان خیالمان را؛ چه احساس زیبایی میان ما حکم‌فرما شد که هنوز دست سه نفره‌مان عشقی میان شما و مادرم و من.... چه احساس زیبایی که هنوز هوش و حواسم را میبرد تا سرا پرده‌ی خیال بودنتان گرمیه دستانتان که امروز از من دریغ شد.

در همین لحظه دستم را به دستانتان دخیل کردم که تبرکی‌اش تسبیح‌تان بود. کاش دستم هیچ‌وقت از دستتان جدا نمیشد که در آن نیمه‌شب به وقت سفر طولانی‌تان، محکم دستتان را میفشردم. آنروز مثل این عکس که شما دست من و مادر را بهم فشردید؛ امروز من دست مادر را همین گونه میفشارم و هر روز که میگذرد گرمای دستانتان را بر روی دستانمان بیشتر حس میکنم.
#سردار_دلها

.
.
.
.

.
.
.
. #مکتب_حاج_قاسم
دیدگاه ها (۳)

قضاوت نکن...لزوما هرکس ریش داره، تسبیح به دست داره و یا چپیه...

جالبه! یه مرگی داریم که باپرواز شروع میشه!تازه وقتی میمیری ،...

✍خدایا در دورانی که نگه داشتن دین، از نگه داشتن آتش در دست س...

🔻گمان نبود که مرگ تو بینم اندر خواب‏مرا به خواب گران کرده بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط