در سراپرده چشمم زغمت اشک رسید

در سراپرده چشمم زغمت اشک رسید
چون از آن در گذری هیچ دری پیدا نیست

بر سر کوی تو چندانکه زدم پای طلب
هیچ سودم نکند پای ، سری پیدا نیست
دیدگاه ها (۰)

جدایی دل کند نالان به فریاد تو ای معشوق ، کز درد تو فریادچو ...

ما همه مست از نگاه خوش دلبر شدیمگر چه به ظاهر به دل باده چو ...

شب لب پنجره‌ی اتاقم می‌نشینمسراغ عطر تنت را از نسیم شب میگیر...

گرچه دل کوچکت غمِ بسیار دارد،اما تو با غم هم زیبایی...💫#ستار...

سنگدلچپتر * 22 *رفتم توی اتاقم،تمام کمدم رو زیر و رو کردم تا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط