nimataban

دیدگاه ها (۰)

هیچ جان را نیست از مهرت نشان وز لب لعلت نشان از تشنگانمن دری...

در سراپرده چشمم زغمت اشک رسید چون از آن در گذری هیچ دری پیدا...

جدایی دل کند نالان به فریاد تو ای معشوق ، کز درد تو فریادچو ...

محمد رحمتی تنهای وحشی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط