وقتی بچشو نمی خواد
وقتی بچشو نمی خواد ....
پارت هشتم
مین سو: نمیدونم بیا بریم بپرسیم
ات: خانم
؟: بله
ات: ببخشید برای تست بادیگاردی کجا باید بریم؟!
؟: ته راهرو اتاق ۲۳۵
ات:خیلی ممنون
رفتن سمت اتاق یه سری فرم بهشون دادن که پر کنن و بعدم ازشون تست گرفتن
نشسته بودن پشت در اتاق و منتظر نتیجه بودن
؟: خانم جئون و آقای کیم(فامیلی ات جئون و فامیلی مین سو کیم)
هردو :بله
؟: تبریک میگم شما هر دوتون قبول شدین فردا ساعت هفت اینجا باشید برای شروع کار
ات:خیلی ممنون....الان میتونیم بریم؟!
؟: بله بفرمایید
ات: خداروشکر هردو قبول شدیم انقدر استرس داشتم ( دکمه ی آسانسور رو زد)
مین سو: آره حالا چطوری می خوای به نامجون بگی ماجرای می یونگ رو؟
ات: نمیدونم اصلا نمیدونم منو وقتی ببینه میشناسه یا نه
همون لحظه در آسانسور باز شد و چهره ی هفتا آدم نمایان شد
مین سو: فکر کنم الان به جوابت میرسی
ات:شما برید ما با آسانسور بعدی میایم
نامجون:بیاین داخل اشکالی نداره
یه نگاه چپ چپی به مین سو انداخت و رفت داخل و مین سو یه جوری وایساد که ات دقیقا بغل نامجون باشه
تهیونگ: ببخشید می پرسم این طبقه فقط برای تست دادنه اومدین برای چه کاری؟!
مین سو: ما دوتا از فردا بادیگارد های شما هستیم
جونگکوک: توهم بادیگاردی ؟!( رو به ات)
ات: آره
با این حرف ات پسرا زیر زیرکی خندیدن
ات:اگه چیزی شده بگین منم بخندم
جونگ کوک: نه چیز خاصی نیست ( خنده)
ات:امیدوارم ولی ...( اومد نزدیک جونگ کوک و دم گوشش گفت ) اگه بفهمم بخاطر اینکه من بادیگارد شدم خندیدی یه جوری می زنمت که بری با برف های سال دیگه بیای پایین ...البته اگه برفی بیاد
پارت هشتم
مین سو: نمیدونم بیا بریم بپرسیم
ات: خانم
؟: بله
ات: ببخشید برای تست بادیگاردی کجا باید بریم؟!
؟: ته راهرو اتاق ۲۳۵
ات:خیلی ممنون
رفتن سمت اتاق یه سری فرم بهشون دادن که پر کنن و بعدم ازشون تست گرفتن
نشسته بودن پشت در اتاق و منتظر نتیجه بودن
؟: خانم جئون و آقای کیم(فامیلی ات جئون و فامیلی مین سو کیم)
هردو :بله
؟: تبریک میگم شما هر دوتون قبول شدین فردا ساعت هفت اینجا باشید برای شروع کار
ات:خیلی ممنون....الان میتونیم بریم؟!
؟: بله بفرمایید
ات: خداروشکر هردو قبول شدیم انقدر استرس داشتم ( دکمه ی آسانسور رو زد)
مین سو: آره حالا چطوری می خوای به نامجون بگی ماجرای می یونگ رو؟
ات: نمیدونم اصلا نمیدونم منو وقتی ببینه میشناسه یا نه
همون لحظه در آسانسور باز شد و چهره ی هفتا آدم نمایان شد
مین سو: فکر کنم الان به جوابت میرسی
ات:شما برید ما با آسانسور بعدی میایم
نامجون:بیاین داخل اشکالی نداره
یه نگاه چپ چپی به مین سو انداخت و رفت داخل و مین سو یه جوری وایساد که ات دقیقا بغل نامجون باشه
تهیونگ: ببخشید می پرسم این طبقه فقط برای تست دادنه اومدین برای چه کاری؟!
مین سو: ما دوتا از فردا بادیگارد های شما هستیم
جونگکوک: توهم بادیگاردی ؟!( رو به ات)
ات: آره
با این حرف ات پسرا زیر زیرکی خندیدن
ات:اگه چیزی شده بگین منم بخندم
جونگ کوک: نه چیز خاصی نیست ( خنده)
ات:امیدوارم ولی ...( اومد نزدیک جونگ کوک و دم گوشش گفت ) اگه بفهمم بخاطر اینکه من بادیگارد شدم خندیدی یه جوری می زنمت که بری با برف های سال دیگه بیای پایین ...البته اگه برفی بیاد
- ۲۱.۴k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط