گفتم من دوستت دارم، خودخواهانه و فقط به خاطر خودم. من دوس
گفتم من دوستت دارم، خودخواهانه و فقط به خاطر خودم. من دوستت دارم که خودم یادم برود جهان چه تهی و تاریک است. دوستت دارم که یادم باشد صدای پایی هست که با همه صداها فرق دارد به گوش من. دوستت دارم که باران شوی و بباری و خشک نشوم مثل آخرین درخت در آخرین کویر. دوستت دارم که جهان رنگ بگیرد و باد معطر شود به بوی خوش موهات، دنیا را مست کند و برقصاند. دوستت دارم فقط برای این که وقتی دوستت دارم زیباتر می شوم، رهاتر می شوم، آرام ترم، خودم را بیشتر دوست دارم. گفتم من دوستت دارم، و مومنم که این دوست داشتن با همه شراره هایی که دارد، نه حقی برای من ایجاد می کند و نه تعهدی برای تو.
گفتم و گفتم و گفتم، بی هیچ هراسی از این که جز تو که خودت را به نشنیدن زده ای، کس دیگری هم قرار نیست که بشنود.
داشتم می رفتم به سمت زوال، که منزوی از ته گورش با صدای بلند گفت:
بعد از تو باز عاشقی و باز... آه نه !
این داستان به نام تو ، همین جا تمام شد....
#حمید_سلیمی
گفتم و گفتم و گفتم، بی هیچ هراسی از این که جز تو که خودت را به نشنیدن زده ای، کس دیگری هم قرار نیست که بشنود.
داشتم می رفتم به سمت زوال، که منزوی از ته گورش با صدای بلند گفت:
بعد از تو باز عاشقی و باز... آه نه !
این داستان به نام تو ، همین جا تمام شد....
#حمید_سلیمی
۲۶.۶k
۰۷ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.