قرار بود پارچه ی کت و شلواری اهدایی به مدرسه را میان شاگر

قرار بود پارچه ی کت و شلواری اهدایی به مدرسه را میان شاگردان قرعه کشی كنند،
معلم گفت:
هر کس نامش را روی کاغذ بنویسد تا قرعه کشی شود،
وقتی نام احسان درآمد، خود آقا معلم هم خوشحال شد!
چرا که احسان به تازگی یتیم شده و وضع مالی اش اصلا خوب نبود...
وقتی معلم به مابقي کاغذ اسامی بچه ها نگاه کرد، متوجه شد كه
روی همه ی آنها نوشته شده بود: احسان...!!!

"مهربانیهای صادقانه ، کودکی هایمان را ازیادنبریم..."
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ
ﻣﺴﺘﺤﻖ "ﺳﺘﺎﯾﺶ" است!
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺴﺘﻦ بشناسيم و ﻧﻪ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ...
كه ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ...!!!
دیدگاه ها (۶)

خنديدن يک نيايش است...!!!اگر بتواني بخندي و بخنداني ،آموخته ...

دو دقیقه اندیشه:مردی مسلمان همسایه ای کافر داشت .هر روز و هر...

ﯾﻪ ﺭﻭﺯهاﯾﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻥ ﻫﺴﺖ،ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻪ ...ﻣﺎ ...

copy azad ...ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ...ﺟﻨﮓ ﺷﺪ ...ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪ ...ﭘﺪﺭ ﻣﺮﺩ .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط