Lucky-bloody
Lucky-bloody#
پارت 18
+عا....عیب نداره .....
×اومدم صدات کنم برا نهار....ینی.....عصرونه
+بلکل یادم رفته بود....الان میام
×پس من میرم......توم بیا
یلحظه قیافش برات آشنا اومد
+یلحظه.....
برگشت و نگات کرد
+من تورو جایی ندیدم؟
×عام.....نمیدونم
بعد یکم فکر کردن و زل زدن تو چشاش بالاخره یادت اومد
+عام....تو جه وون نیستی؟
×از کجا اسم منو میدونی؟
+هه....عمرا قیافه اکسمو یادم بره
مکث میکنه
×عجب...پس تو ا/ت ای؟زشت تر شدی برا همین نشناختمت
-همینم مونده تو درباره قیافم نظر بدی
×انتظار داشتی چیکار کنم؟
-انتظار داشتم پیدات نشه که بخای کاری کنی.....میرم
نیزه تو برمیداری و میری سمت کمپ و با قیافه پوکر و عصبی شرو میکنی به خوردن صدفا
-کمتر بخور...همرو تموم کردی..... متاسفم ولی اینجا خونت نیست باید یاد بگیری اجتماعی با....
+خیلی خب حالا....انقد حرف نزن بزار غذامون بخورم حداقل...تو یکی نرو رو مخم
ظرفو میزاری کنار و بلند میشی میری تو چادر،زانوتو بغل میکنی و یاد خاطراتت با جه وون میفتی و شروع میکنی به گریه کردن،ازینکه بعد این همه مدت دیدیش ولی نتونستی حرفایی که آماده کرده بودی و فحشایی که ساخته بودی رو بهش بگی....
فقط بی صدا اشک میریختی
-میدونستم
سرتو با سرعت بالا میگیری و به در چادر نگا میکنی و میبینی جونگکوکه،سریع روتو قایم میکنی
+برو بیرون
-نمیخوام
+گفتم برو
-منم گفتم نمیخوام.....این چادر مال باباته مگه؟
+پس حرف نزن بزار تو حال خودم باشم
-نمیخوام
+نمیتونی یک ثانیه کرم نریزی؟لطفا
-نه...
پاهاتو محکم صاف میکنی و به زمین مشت میزنی و غر میزنی
+چرا هیچ جای دنیا ارامش ندارم.....حتی توی جزیره دور افتاده....نه از اون جه وون عوضی دخترباز نه از تو که فقط کارت کرم ریختنه....اصلا چرا اون باید توی جزیره با من بیفته؟حتی خدام منو دوست نداره...چرا این یکیو پیشبینی نکردم ها؟اگه میدونستم این نکبت اینجاست حتی فکر سفر رفتنم نمیکردم!
بعد چند ثانیه به خودت میای و میبینی کلی جلوش غر زدی و اونم بدون حرف زدن کنارت نشسته و گوش میده و زل زده بهت
اشکاتو پاک میکنی و بلند میشی
+ب..ببخشید....حالم خوب نیست انگار واقعا سرما خوردم...میرم هوا بخورم
(خدایا چرا همچین کاری کردم....یلحظه به ذهنت خطور نکرد داری جلوی کی از بدبختیات حرف میزنی؟هوف)
همینجور که راه میرفتی و به افکارت فکر میکردی چون سرت پایین بود به یکی برخورد میکنی
بدون نگاه کردن بهش تعظیم میکنی و معذرت میخای
×بنظرت نباید بیشتر ازم شرمنده باشی؟
سرتو میگیری بالا...جه وون بود
🙂
#ویسگون #کلیپ #کیپاپ #بی_تی_اس #کیوت #عشق #خاص #رمان #جنگکوک #عاشقانه #ایران #اکسو #بلک_پینک #توایس #استری #استری_کیدز #سلبریتی #ایدل #نامجون #جین #یونگی #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جنگکوک
پارت 18
+عا....عیب نداره .....
×اومدم صدات کنم برا نهار....ینی.....عصرونه
+بلکل یادم رفته بود....الان میام
×پس من میرم......توم بیا
یلحظه قیافش برات آشنا اومد
+یلحظه.....
برگشت و نگات کرد
+من تورو جایی ندیدم؟
×عام.....نمیدونم
بعد یکم فکر کردن و زل زدن تو چشاش بالاخره یادت اومد
+عام....تو جه وون نیستی؟
×از کجا اسم منو میدونی؟
+هه....عمرا قیافه اکسمو یادم بره
مکث میکنه
×عجب...پس تو ا/ت ای؟زشت تر شدی برا همین نشناختمت
-همینم مونده تو درباره قیافم نظر بدی
×انتظار داشتی چیکار کنم؟
-انتظار داشتم پیدات نشه که بخای کاری کنی.....میرم
نیزه تو برمیداری و میری سمت کمپ و با قیافه پوکر و عصبی شرو میکنی به خوردن صدفا
-کمتر بخور...همرو تموم کردی..... متاسفم ولی اینجا خونت نیست باید یاد بگیری اجتماعی با....
+خیلی خب حالا....انقد حرف نزن بزار غذامون بخورم حداقل...تو یکی نرو رو مخم
ظرفو میزاری کنار و بلند میشی میری تو چادر،زانوتو بغل میکنی و یاد خاطراتت با جه وون میفتی و شروع میکنی به گریه کردن،ازینکه بعد این همه مدت دیدیش ولی نتونستی حرفایی که آماده کرده بودی و فحشایی که ساخته بودی رو بهش بگی....
فقط بی صدا اشک میریختی
-میدونستم
سرتو با سرعت بالا میگیری و به در چادر نگا میکنی و میبینی جونگکوکه،سریع روتو قایم میکنی
+برو بیرون
-نمیخوام
+گفتم برو
-منم گفتم نمیخوام.....این چادر مال باباته مگه؟
+پس حرف نزن بزار تو حال خودم باشم
-نمیخوام
+نمیتونی یک ثانیه کرم نریزی؟لطفا
-نه...
پاهاتو محکم صاف میکنی و به زمین مشت میزنی و غر میزنی
+چرا هیچ جای دنیا ارامش ندارم.....حتی توی جزیره دور افتاده....نه از اون جه وون عوضی دخترباز نه از تو که فقط کارت کرم ریختنه....اصلا چرا اون باید توی جزیره با من بیفته؟حتی خدام منو دوست نداره...چرا این یکیو پیشبینی نکردم ها؟اگه میدونستم این نکبت اینجاست حتی فکر سفر رفتنم نمیکردم!
بعد چند ثانیه به خودت میای و میبینی کلی جلوش غر زدی و اونم بدون حرف زدن کنارت نشسته و گوش میده و زل زده بهت
اشکاتو پاک میکنی و بلند میشی
+ب..ببخشید....حالم خوب نیست انگار واقعا سرما خوردم...میرم هوا بخورم
(خدایا چرا همچین کاری کردم....یلحظه به ذهنت خطور نکرد داری جلوی کی از بدبختیات حرف میزنی؟هوف)
همینجور که راه میرفتی و به افکارت فکر میکردی چون سرت پایین بود به یکی برخورد میکنی
بدون نگاه کردن بهش تعظیم میکنی و معذرت میخای
×بنظرت نباید بیشتر ازم شرمنده باشی؟
سرتو میگیری بالا...جه وون بود
🙂
#ویسگون #کلیپ #کیپاپ #بی_تی_اس #کیوت #عشق #خاص #رمان #جنگکوک #عاشقانه #ایران #اکسو #بلک_پینک #توایس #استری #استری_کیدز #سلبریتی #ایدل #نامجون #جین #یونگی #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جنگکوک
۲۰.۷k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.