Lucky-bloody
Lucky-bloody#
پارت 20
جونگکوک میگی ولش کنه
+همینم مونده....چیکار میخای بکنی ها؟دوباره ذات واقعیتو نشونم بدی؟دوباره نشون بدی چقد لاشیای؟دوباره بهم خیانت کنی؟چقد عالی....بیا بکن...هرکار میخوای بکن....دیگه به هر حال همین حالاشم مردیم تو بیا چند ثانیه زودتر همه چیو ازم بگیر،البته دیگه چیزی برا ازدست دادن ندارم که بخای بگیری،میخوای چیکار کنی با یه دختر بدبخت که با یمشت انسان بدبخت تر از خودش تو یه جزیره گیر افتاده و حتی بلد نیست از خودش دفاع کنه در برابر جونوری مثل تو چه برسه زامبی.....
یکم مکث میکنی و نفس میکشی
به هردوشون نگاه میکنی که فقط زل زدن بهت و هیچی نمیگن
هوفی از سر نا امیدی میکشی و به بالا نگاه میکنی تا اشکات نریزن
+بحث کردن باهات بی فایدس....الان تو موقعیتیم که واقعا نمیدونم باید چیکار کنم......لطفا همین یکارو برام بکن و بیخیال من شو....بزار بعد چهار سال حداقل یکم ارامش داشته باشم....لطفا
زانو میزنی و التماس میکنی و بعد پامیشی میری
(وای این چکار بود کردی دختر.....گند زدی چرا زانو زدی ینی قشنگ ریدی به ابهتت خاک تو سرت دیگه کامل آبرو نداشتت جلوشون رفت)
نمیدونستی گریه کنی،ناراحت باشی،عصبی باشی،متعجب باشی.....فقط میدونستی قراره به همین زودیا بمیری و از همین ناراحت بودی که به بزرگترین هدف زندگیت نرسیدی.....خوشحالی واقعی.....احساس میکردی بازیو باختی و دیگه گزینه برگشتی نداری....حس میکردی غم و اندوه و بدبختی بغلت کردن....انگار توی این دنیا فقط همینان که تو رو از ته دلشون و با هدف بغل میکنن
تو همین فکرا بودی که فهمیدی وسط جنگلی و داری برای خودت راه میری....یکم که بخودت اومدی فهمیدی گم شدی
+نه...نه نه نه الان وقتش نیست توروخدا من نباید گم بشم....نمیتونم از خودم مراقب کنم اگه یه حیوون وحشی یا یه زامبی بیاد باید چیکار کنم؟.....اها....باید زمینو بکنم قایم شم....نه اگه اون زیر بمونی خفه شی بمیری چی؟اونوقت هیچوقت نمیتونی مراسم عزا داشته باشی حتی....اها...برم بالای درخت چون هیچ حیوونی نمیتونه بیاد بالاش.....نه....پس مار چیه؟
با نا امیدی زانو میزنی و سرتو میندازی پایین
+ههههه....خدایا واقعا چته.....بنظرت خیلی جذابه من تو این وضعیت باشم؟میمیری یکم خوشبختی بهم بدی؟هوف....ب هر حال الان وقت غر زدن نیست باید پاشم راه برگشت پیدا کنم...حداقل تو یه کمک برام بفرست بفهمم چه گ.......
-خیلی حرف میزنی
برمیگردی پشتتو نگاه میکنی
-فکت درد نگرفت؟
به درخت تکیه داده بود و دست به سینه نگات میکرد
+همشو شنیدی؟
🙂
#ویسگون #کلیپ #کیپاپ #بی_تی_اس #کیوت #عشق #خاص #رمان #جنگکوک #عاشقانه #ایران #اکسو #بلک_پینک #توایس #استری #استری_کیدز #سلبریتی #ایدل #نامجون #جین #یونگی #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جنگکوک
پارت 20
جونگکوک میگی ولش کنه
+همینم مونده....چیکار میخای بکنی ها؟دوباره ذات واقعیتو نشونم بدی؟دوباره نشون بدی چقد لاشیای؟دوباره بهم خیانت کنی؟چقد عالی....بیا بکن...هرکار میخوای بکن....دیگه به هر حال همین حالاشم مردیم تو بیا چند ثانیه زودتر همه چیو ازم بگیر،البته دیگه چیزی برا ازدست دادن ندارم که بخای بگیری،میخوای چیکار کنی با یه دختر بدبخت که با یمشت انسان بدبخت تر از خودش تو یه جزیره گیر افتاده و حتی بلد نیست از خودش دفاع کنه در برابر جونوری مثل تو چه برسه زامبی.....
یکم مکث میکنی و نفس میکشی
به هردوشون نگاه میکنی که فقط زل زدن بهت و هیچی نمیگن
هوفی از سر نا امیدی میکشی و به بالا نگاه میکنی تا اشکات نریزن
+بحث کردن باهات بی فایدس....الان تو موقعیتیم که واقعا نمیدونم باید چیکار کنم......لطفا همین یکارو برام بکن و بیخیال من شو....بزار بعد چهار سال حداقل یکم ارامش داشته باشم....لطفا
زانو میزنی و التماس میکنی و بعد پامیشی میری
(وای این چکار بود کردی دختر.....گند زدی چرا زانو زدی ینی قشنگ ریدی به ابهتت خاک تو سرت دیگه کامل آبرو نداشتت جلوشون رفت)
نمیدونستی گریه کنی،ناراحت باشی،عصبی باشی،متعجب باشی.....فقط میدونستی قراره به همین زودیا بمیری و از همین ناراحت بودی که به بزرگترین هدف زندگیت نرسیدی.....خوشحالی واقعی.....احساس میکردی بازیو باختی و دیگه گزینه برگشتی نداری....حس میکردی غم و اندوه و بدبختی بغلت کردن....انگار توی این دنیا فقط همینان که تو رو از ته دلشون و با هدف بغل میکنن
تو همین فکرا بودی که فهمیدی وسط جنگلی و داری برای خودت راه میری....یکم که بخودت اومدی فهمیدی گم شدی
+نه...نه نه نه الان وقتش نیست توروخدا من نباید گم بشم....نمیتونم از خودم مراقب کنم اگه یه حیوون وحشی یا یه زامبی بیاد باید چیکار کنم؟.....اها....باید زمینو بکنم قایم شم....نه اگه اون زیر بمونی خفه شی بمیری چی؟اونوقت هیچوقت نمیتونی مراسم عزا داشته باشی حتی....اها...برم بالای درخت چون هیچ حیوونی نمیتونه بیاد بالاش.....نه....پس مار چیه؟
با نا امیدی زانو میزنی و سرتو میندازی پایین
+ههههه....خدایا واقعا چته.....بنظرت خیلی جذابه من تو این وضعیت باشم؟میمیری یکم خوشبختی بهم بدی؟هوف....ب هر حال الان وقت غر زدن نیست باید پاشم راه برگشت پیدا کنم...حداقل تو یه کمک برام بفرست بفهمم چه گ.......
-خیلی حرف میزنی
برمیگردی پشتتو نگاه میکنی
-فکت درد نگرفت؟
به درخت تکیه داده بود و دست به سینه نگات میکرد
+همشو شنیدی؟
🙂
#ویسگون #کلیپ #کیپاپ #بی_تی_اس #کیوت #عشق #خاص #رمان #جنگکوک #عاشقانه #ایران #اکسو #بلک_پینک #توایس #استری #استری_کیدز #سلبریتی #ایدل #نامجون #جین #یونگی #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جنگکوک
۲۳.۹k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.