عاقبت با یک غزل او را هوایی میکنم

عاقبت با یک غزل او را هوایی میکنم
بعد عاشق کردنش خود را فدایی میکنم

گفته اند او عاشق شعر است و شاعر پیشگی
با همین ترفند از او دلربایی میکنم

من که شاعر نیستم اما به عشق او چنین
در میان دوستان شاعر نمایی میکنم

قلب او سنگیست من میکوبمش با شعر ناب
کعبه ای میسازم از آن و خدایی میکنم

او طلسمم کرده با آن چشمهای مشکی اش
شعر میخوانم نگاهش را گدایی میکنم

من به اعجاز غزل بر قلب انسان واقفم
آخرش هم با غزل او را هوایی میکنم ....
دیدگاه ها (۶)

دل شبیه قایقی کوچک به دنبال تو بودﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﺩﻝ ﺑﯽ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﻣﺎ...

تا دل نشود عاشقدیوانه نمیگرددتا نگذرد از تن جانجانانه نمیگرد...

آمدی اما نفهمیدم تمنای تو را حیرتی دارم چو میخوانم غزلهای تو...

دلتنگ که می شوم"تنهایی"دستش رازیر چانه ام میگذاردباهم فکر می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط