باید مال من باشی 37 و 38
باید مال من باشی 37 و 38
که اهنگ من و ا.ت رو میخوند صداش خیلی شبیه ا.ت بود اه لعنتی دلم براش تنگیده
وقتی برگشت طرفم دیدم که اون اون ا.ته
ته : ا.تتتتتتتتتتتتت
ا.ت : ته؟؟ 😢
ا.ت ویو
داشتم زیر بارون میچرخیدم صدای کسی رو شنیدم ته بود بدون اختیار پا به فرار گذاشتم داشت از پشتم میومد و فریاد می کشید ولی اهمیتی نمیدادم برگشتم عقبم داشت ماشین میومد و ته خسته بود و نمی دید
ا.ت : تهههههههههههههه بروووووووووو
ماشین نگه داشت خدارو شکر
رفتم پیشش
از دستم گرفت و 😍😘😻💋💋♥❤ فک کنم فهمیدین
ته : چرا؟؟ چرا خودتو قایم کردی؟؟
ا.ت : راستش احساس خطر میکردم
و ته؟؟
ته : بله؟؟
ا.ت : بچه...... هق...... بچه مرده 🥺
ته : اووو کیوتی من خودتو ناراحت نکن تو که زنده ای( ugh)
ته : بیا بریم خونه 🙂
ا.ت : نه باید از تایلر اجازه بخوام ولی حتی ازش اجازه نخواستم برم بیرون 🤭
ته : یااااا تایلر کیه؟؟ 🧐
ا.ت : داستانش طولانیه
ته میشه فردا ساعت هشت باز بیای اینجا 🥺✌
ته : اوک پرنسس من
ا.ت رفت خونه و با تایلر مواجه شد 🤭
تایلر : به به سلام لبخند رو لباته
چیزی شده؟؟
ا.ت همه وی رو تعریف کرد
تایلر : خب اونی.... بعدش
ا.ت؛: هیچی تموم شد من چطور تا فردا صبر کنم
تایلر : بخواب 😐
ا.ت : خیلی ممنون 🖤😑
تایلر : بخواب خو 😐☠
ا.ت : نه 😒
تایلر: یه سوال تنها تو و ته اونجا بود؟؟
ا.ت : چه میدونم
تایلر : پس باید مراقب خودت باشی 😠
ا.ت : یاااااااااااااااااااااااا 🥲
سرم داد نزن
ته ویو
با خوشحالی رفتم
کوک : به سلام اقا نیشت بازه 🤭
ته : ا.ت زندس ا.ت زندس 😄😄😄😆😆😆😆😆
کوک : تعریف کن ببینم چی شده
ته هم تعریف کرد
کوک : به به
کوک لبخندی که رو لباش بود تبدیل به ناراحتی شد
کوک : کاش سوکیونگ زنده بود و منم مثل تو وقتی شنیدم خوشحال میشدم 😭
ته : حالا بیام ناراحت شم یا خوشحال؟؟
کوک : نمیدونم 😭😂
ته : اوووووف
بریم بخوابیم
کوک : باش 🤍
شرط ندارم
هروز یه پارت میزارم
شما روح هستین 😭
که اهنگ من و ا.ت رو میخوند صداش خیلی شبیه ا.ت بود اه لعنتی دلم براش تنگیده
وقتی برگشت طرفم دیدم که اون اون ا.ته
ته : ا.تتتتتتتتتتتتت
ا.ت : ته؟؟ 😢
ا.ت ویو
داشتم زیر بارون میچرخیدم صدای کسی رو شنیدم ته بود بدون اختیار پا به فرار گذاشتم داشت از پشتم میومد و فریاد می کشید ولی اهمیتی نمیدادم برگشتم عقبم داشت ماشین میومد و ته خسته بود و نمی دید
ا.ت : تهههههههههههههه بروووووووووو
ماشین نگه داشت خدارو شکر
رفتم پیشش
از دستم گرفت و 😍😘😻💋💋♥❤ فک کنم فهمیدین
ته : چرا؟؟ چرا خودتو قایم کردی؟؟
ا.ت : راستش احساس خطر میکردم
و ته؟؟
ته : بله؟؟
ا.ت : بچه...... هق...... بچه مرده 🥺
ته : اووو کیوتی من خودتو ناراحت نکن تو که زنده ای( ugh)
ته : بیا بریم خونه 🙂
ا.ت : نه باید از تایلر اجازه بخوام ولی حتی ازش اجازه نخواستم برم بیرون 🤭
ته : یااااا تایلر کیه؟؟ 🧐
ا.ت : داستانش طولانیه
ته میشه فردا ساعت هشت باز بیای اینجا 🥺✌
ته : اوک پرنسس من
ا.ت رفت خونه و با تایلر مواجه شد 🤭
تایلر : به به سلام لبخند رو لباته
چیزی شده؟؟
ا.ت همه وی رو تعریف کرد
تایلر : خب اونی.... بعدش
ا.ت؛: هیچی تموم شد من چطور تا فردا صبر کنم
تایلر : بخواب 😐
ا.ت : خیلی ممنون 🖤😑
تایلر : بخواب خو 😐☠
ا.ت : نه 😒
تایلر: یه سوال تنها تو و ته اونجا بود؟؟
ا.ت : چه میدونم
تایلر : پس باید مراقب خودت باشی 😠
ا.ت : یاااااااااااااااااااااااا 🥲
سرم داد نزن
ته ویو
با خوشحالی رفتم
کوک : به سلام اقا نیشت بازه 🤭
ته : ا.ت زندس ا.ت زندس 😄😄😄😆😆😆😆😆
کوک : تعریف کن ببینم چی شده
ته هم تعریف کرد
کوک : به به
کوک لبخندی که رو لباش بود تبدیل به ناراحتی شد
کوک : کاش سوکیونگ زنده بود و منم مثل تو وقتی شنیدم خوشحال میشدم 😭
ته : حالا بیام ناراحت شم یا خوشحال؟؟
کوک : نمیدونم 😭😂
ته : اوووووف
بریم بخوابیم
کوک : باش 🤍
شرط ندارم
هروز یه پارت میزارم
شما روح هستین 😭
۲.۱k
۰۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.