زندگی مافیایی
#زندگی_مافیایی
#پارت_۱۶
/ خیلی خوشحالمکه کسی مث تو دارم..
* منم خوشحالم...به این فک میکنم که من که یه مافیا بودم..چکار خوبی کردم که تورو بدست آوردم..
/ تو خیلی آدم خوبی هستی..
* یه چیز..تهیونگ وقتی تورو دزدیده بود زد تورو؟
/ یکم..
* من چرا دیشب ندیدم زخماتو..
/ چون به کمر و پشتم نگا نکردی.
* بیا بریم اتاق به زخمامون رسیدگی کنیم..
/ اوه راستی پای تو چطوره..
* بهتره..
/ ویو..
رفتیم بالا تو اتاق..پماد و دارویی که خریده بود رو آوردم و زدم روی پاش
*اوففف..میسوزهه
/ مجبوری عشقم باید تحمل کنی تا خوب شه
*آره
* ویو
ا/ت داشت پانسمان میکرد که منم محو زیباییش شده بودم..خدا چطور میتونه یه دختر رو به این زیبایی خلق کنه..من آدمای زیادی کشتم..خیلی خشن و بداخلاق بودم..باید کاری کنم که این همه کار های اشتباه رو جبران کنم..
* ا/ت
/ بله
* میگم..من یه خیریه میشناسم که به بچه های بی سرپرست کمک میکنه..میخای براشون کمک کنیم؟ میتونیم برا بچه ها چیز های قشنگی بخریم...من میخام این همه کار های بد رو که انجام دادم رو جبران کنم..نمیخام وقتی بابا شدم بچم بگه بابای من یه مافیای بداخلاق بود و قاتل بود..
/ فکر خوبی هست..
* بیا زخماتو پانسمان کنم بریم تو لپ تاپ نگا کنیم..
/ اوکی..
ا/ت جلوی من نشست رو تخت و بلوزش رو دادم بالا..زخمای وحشتناکی داشت و همهشون بنفش و قهوه ای شده بودن..
* تهیونگ کثافتتت..(نالاحت میشماااا) چطور تونسته این کارو باهات کنه
/ هعی..حالا ولش...تو زخمامو ببند...
بعد اینکه به زخماش رسیدگی کردم رفتیم پایین..و لپ تاپ رو باز کردم..
/ وای چه قشنگه این موسسه.. بیا بریم خرید
* باشه..
رفتیم و لباس عوض کردیم و بعد از امارت بیرون اومدیم و سوار ماشین شدیم..من رانندگی میکردم..
/ خیلی هیجان داره..
* آرههه..اول میرم مغازه لباس فروشی
/ اوکی..
(پرش زمانی)
* رسیدیم
/ باشه..بیا بریم
/ ویو
رفتیم تو لباس های دخترونه کوچولو بودن..حتی واسه نینی هااا..خیلی خوشگل و کوچولو بودن..
/ کوکییی..ببین اینا چه خوشگله؟!!
* آره..خیلی قشنگن..ببین این لباس پسرونه چه نازههه..فک کن یه پسر اینو بپوشه..خیلی خوشتیپ میشه..
/ واای
خلاصه کلی لباس برای هر سنی برداشتیم و بعد رفتیم پولشو دادیم..اونارو گذاشتیم تو ماشین..یکم جلو تر لوازم تحریری بود..رفتیم اونجا و بازم کلی خرید کردیم..
( خلاصه اینا خرید کردن و رفتن موسسه..بچه ها دورشون جمع شده بودن و خوش حال بودند..بعد اینا برگشتن خونه..)
* واای..کمرم درد گرف..
رفتم یه قرص برداشتم و خوردم..اصن نگا نکردم چی بود زود برداشتمچون وسایل سنگین بود و کمدم درد میکرد..
اومدم نشستم رو مبل..ا/ت اینور اونور میرفت و جای وسایل دکوری رو عوض میکرد...
ادامه و شرایط پارت بعد چون جا نشد
#پارت_۱۶
/ خیلی خوشحالمکه کسی مث تو دارم..
* منم خوشحالم...به این فک میکنم که من که یه مافیا بودم..چکار خوبی کردم که تورو بدست آوردم..
/ تو خیلی آدم خوبی هستی..
* یه چیز..تهیونگ وقتی تورو دزدیده بود زد تورو؟
/ یکم..
* من چرا دیشب ندیدم زخماتو..
/ چون به کمر و پشتم نگا نکردی.
* بیا بریم اتاق به زخمامون رسیدگی کنیم..
/ اوه راستی پای تو چطوره..
* بهتره..
/ ویو..
رفتیم بالا تو اتاق..پماد و دارویی که خریده بود رو آوردم و زدم روی پاش
*اوففف..میسوزهه
/ مجبوری عشقم باید تحمل کنی تا خوب شه
*آره
* ویو
ا/ت داشت پانسمان میکرد که منم محو زیباییش شده بودم..خدا چطور میتونه یه دختر رو به این زیبایی خلق کنه..من آدمای زیادی کشتم..خیلی خشن و بداخلاق بودم..باید کاری کنم که این همه کار های اشتباه رو جبران کنم..
* ا/ت
/ بله
* میگم..من یه خیریه میشناسم که به بچه های بی سرپرست کمک میکنه..میخای براشون کمک کنیم؟ میتونیم برا بچه ها چیز های قشنگی بخریم...من میخام این همه کار های بد رو که انجام دادم رو جبران کنم..نمیخام وقتی بابا شدم بچم بگه بابای من یه مافیای بداخلاق بود و قاتل بود..
/ فکر خوبی هست..
* بیا زخماتو پانسمان کنم بریم تو لپ تاپ نگا کنیم..
/ اوکی..
ا/ت جلوی من نشست رو تخت و بلوزش رو دادم بالا..زخمای وحشتناکی داشت و همهشون بنفش و قهوه ای شده بودن..
* تهیونگ کثافتتت..(نالاحت میشماااا) چطور تونسته این کارو باهات کنه
/ هعی..حالا ولش...تو زخمامو ببند...
بعد اینکه به زخماش رسیدگی کردم رفتیم پایین..و لپ تاپ رو باز کردم..
/ وای چه قشنگه این موسسه.. بیا بریم خرید
* باشه..
رفتیم و لباس عوض کردیم و بعد از امارت بیرون اومدیم و سوار ماشین شدیم..من رانندگی میکردم..
/ خیلی هیجان داره..
* آرههه..اول میرم مغازه لباس فروشی
/ اوکی..
(پرش زمانی)
* رسیدیم
/ باشه..بیا بریم
/ ویو
رفتیم تو لباس های دخترونه کوچولو بودن..حتی واسه نینی هااا..خیلی خوشگل و کوچولو بودن..
/ کوکییی..ببین اینا چه خوشگله؟!!
* آره..خیلی قشنگن..ببین این لباس پسرونه چه نازههه..فک کن یه پسر اینو بپوشه..خیلی خوشتیپ میشه..
/ واای
خلاصه کلی لباس برای هر سنی برداشتیم و بعد رفتیم پولشو دادیم..اونارو گذاشتیم تو ماشین..یکم جلو تر لوازم تحریری بود..رفتیم اونجا و بازم کلی خرید کردیم..
( خلاصه اینا خرید کردن و رفتن موسسه..بچه ها دورشون جمع شده بودن و خوش حال بودند..بعد اینا برگشتن خونه..)
* واای..کمرم درد گرف..
رفتم یه قرص برداشتم و خوردم..اصن نگا نکردم چی بود زود برداشتمچون وسایل سنگین بود و کمدم درد میکرد..
اومدم نشستم رو مبل..ا/ت اینور اونور میرفت و جای وسایل دکوری رو عوض میکرد...
ادامه و شرایط پارت بعد چون جا نشد
۸.۱k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.