🖤مافیای من🖤

ویو جیمین


رفتم رو صندلی نشستم و شروع به خوردن کردم که
یونگی گفت: عاح... کی هنوز خوابش میاد؟؟
جین: تو یاع یاع یاع یاع یاع(خنده شیشه پاکنی)
همه باهم خندیدن
نامجون: با اینکه کتابخونه اینجا کلی کتاب داره ولی بادام نداشت رفتم از بوکلند خریدم.
جیمین: بوکولند؟؟
نامجون: آرع چطور؟
جیمین: هیچی همینجوری
هوپی: زودباشین دیرمون شد
کوکی: من که آمادم و صبحونمم خوردم
ته: منم

کل اعضا به غیر از تهکوک صبحونشونو با عجله خوردن
جیمین: هیسو بابت همه چیز ممنونم:>
هیسو: خواهش میکنم
جیمین: کارایی که گفتمو انجام بده
هیسو: باشع
اعضا: خدافظ هیسووووو
هیسو: خدافظظظظ موفق باشینننن

رفتن حیاط تا سوار ماشین شن.



ادامه دارد...

------------------------------
خب خب اینم ازین
۵ تا لایک چون کم بود
جبران میکنم✨🎀
دیدگاه ها (۳۳)

بخونید

🖤مافیای من🖤

🖤مافیای من🖤

فقط به خاطر یه نفر پارت ۶ رو میزارم...

پارت ۲۷ فیک مرز خون و عشق

P¹⁰ویو تینا(سه روز بعد)سلام باز من 😉خب راستش توی این چند روز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط