من زنم

من زنم !
شبیه همان زنی که فروغ می گفت :
زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد
لبخندهایم تلخند
بغض هایم سنگینند
سکوت هایم پر از معنایند
افکارم شکسته اند
دستانم همیشه سردند
اشک هایم داغ داغند
کابوس هایم رعشه آورند
دردهایم مهلکند
مرا لمس کن، اما نه تنم را
تنهاییم را لمس کن
کمی، فقط کمی باورم کن
وقتی زجه می زنم گوش هایت را نگیر
وقتی گریه می کنم چشم هایت را نبند
مرا با تمام وجودت بفهم
بودن من حادثه ی کوچکی نیست
اتفاقیست که هیچ کس آن را درک نکرد
اما تو به این حادثه ساده نگاه نکن
دیدگاه ها (۱)

.هنوزبه عادت چهارده سالگی اش عادت نکرده بودو دل به التهاب او...

چ کسے ب پستای خداحافظیم گزارش تخلف میده ک پاکش میکنن.. عایاا...

ﭘﺴﺮﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ...ﭘﺴﺮﻣﻮ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﻫﺮﮐﺪﻭﻣﻮﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍ...

قسم به فاحشگی های ساکت و سردقسم به هجرت یک زن به خانه ی نامر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط