قسم به فاحشگی های ساکت و سرد

قسم به فاحشگی های ساکت و سرد
قسم به هجرت یک زن به خانه ی نامرد

قسم به چشم امید تمام فاحشه ها
میان شهوت و حرص و تظاهری پر درد

قسم به باکره گی های مصنوعی
کبود های بدن رنگ های چهره ی زرد

قسم به مردی و مردانگی که پژمرده ست
به شوق تیغ پریشان به گردن یک مرد

قسم به اشک مقدس به گوشه ی چشمش
به غسل های دم صبح درون آبی سرد

قسم به توبه ی بشکسته ی شب قبل
برای نان یتیمش بدست یک شبگرد

اگر تمام گناهت فروش تن باشد
تو پاکتر از هر خدایی که دید و گریه نکرد...
دیدگاه ها (۱)

ﭘﺴﺮﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ...ﭘﺴﺮﻣﻮ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﻫﺮﮐﺪﻭﻣﻮﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍ...

من زنم !شبیه همان زنی که فروغ می گفت :زنی تنها در آستانه ی ف...

زن‌ها گاهی تمامی ِ دنیایشان رامیان ِ چاردیـواری ِ آغوش یک مر...

من هنوززنی را می شناسمزنی که زیر چشمانش نوازش مردی را به لخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط