ببر وحشی💜⛓️
ببر وحشی💜⛓️
(پارت ۲)
ویو ات
پلیس:باید سریع اینجارو بگردیم
پلیس از روی صندلی پا شد و با بی سیم حرف میزد
پلیس:سریع ۵ تا ون نیرو مصلح بفرستید تمام
رفت و بعد ۲ دقیقه ۵ تا ون بزرگ پلیس اومدن ۳۰ نفرشون بیرون بودن و بقیه تو بیمارستان
پلیس:لطفا همگی برین بیرون
همه اومدیم بیرون بعد ۶ دقیقه کلی خبر نگار اومدن سمتم بادیگارد داشت جلوشونو میگرف
ات:مشکلی نیس
از دست یکیشون میکرفن گرفتم و شروع به صحبت کردن کردم
ات:امروز گارسون ما چاقو خورده و پلیس ها توی بیمارستان در حال گشت قاتل هستن و امیدوارم ک پیداش کنیم ممنون
میکرفن رو دادم دست خبرنگار و سوار ماشین لامبورگینیم شدم و رفتم خونه رفتم تو حال کیفمو یه جا پرت کردم و افتادم رو کاناپه مبل هوففف چه خبره توی این بیمارستان ای خدا باید توی دستشویی هم دوربین بزارم(بله که کون مردمو ببینی🤣)کنترل رو برداشتم و اخبار گذاشتم همش درباره بیمارستان من حرفه اههه تلویزیون رو خاموش کردم و رفتم توی گوشیم اینجا هم ک از من پره خدااااااااااااااا گوشی رو خاموش کردم و با کیفم رفتم توی اتاق لباسامو تا کردم و خونگی پوشیدم
ویو ته
این اخبار هم چیز خوبی نمیگه وایسا این دختره کیه چقد دافه اوففف(استغفرالله😑)بدنشو برم اوففف
ته:لینی
لینی:بله قربان
ته:گشنمه یه چیزی بیار
لینی:چشم
لینی رفت و اومد با یه سینی همبرگر و سیب زمینی و نوشابه اومد همرو خوردم و دادم به لینی برد پاشدم برم بیرون با یه ون کوچیک ک ۲ دوتا بادیگارد محافظ منن داشتم میرفتم ک یه دختره روی صندلی نشسته و هدفون روی گوشش بود با لپ تاپش پس پولداره وایسا
ته:نگه دار
نگه داشت گوشیمو واز کردم و عکس اون مالک بیمارستان رو اوردم این همونه ک هی میگفتم چ دافه پشمام گیرش اوردم
ته:با ملایمت بیاریدش
رفتن و دختره با دیدن بادیگاردا هدفونشو ور داشت و نگاه به بادیگاردا میکرد
ات:بله
بادیگارد ۱:با ما میای
ات: چرا
بادیگارد ۲:چون دستور شنیدیم
ات: کی دستور داده
بادیگارد ۱:بریم
دستشو گرف ولی هرچی سعی کردن نتونستن بیارنش یکی از بادیگاردا بیهوشش کرد و اوردش
بادیگارد 1:بفرمایید قربان
ته:بریم...
شرط نداریم😊
(پارت ۲)
ویو ات
پلیس:باید سریع اینجارو بگردیم
پلیس از روی صندلی پا شد و با بی سیم حرف میزد
پلیس:سریع ۵ تا ون نیرو مصلح بفرستید تمام
رفت و بعد ۲ دقیقه ۵ تا ون بزرگ پلیس اومدن ۳۰ نفرشون بیرون بودن و بقیه تو بیمارستان
پلیس:لطفا همگی برین بیرون
همه اومدیم بیرون بعد ۶ دقیقه کلی خبر نگار اومدن سمتم بادیگارد داشت جلوشونو میگرف
ات:مشکلی نیس
از دست یکیشون میکرفن گرفتم و شروع به صحبت کردن کردم
ات:امروز گارسون ما چاقو خورده و پلیس ها توی بیمارستان در حال گشت قاتل هستن و امیدوارم ک پیداش کنیم ممنون
میکرفن رو دادم دست خبرنگار و سوار ماشین لامبورگینیم شدم و رفتم خونه رفتم تو حال کیفمو یه جا پرت کردم و افتادم رو کاناپه مبل هوففف چه خبره توی این بیمارستان ای خدا باید توی دستشویی هم دوربین بزارم(بله که کون مردمو ببینی🤣)کنترل رو برداشتم و اخبار گذاشتم همش درباره بیمارستان من حرفه اههه تلویزیون رو خاموش کردم و رفتم توی گوشیم اینجا هم ک از من پره خدااااااااااااااا گوشی رو خاموش کردم و با کیفم رفتم توی اتاق لباسامو تا کردم و خونگی پوشیدم
ویو ته
این اخبار هم چیز خوبی نمیگه وایسا این دختره کیه چقد دافه اوففف(استغفرالله😑)بدنشو برم اوففف
ته:لینی
لینی:بله قربان
ته:گشنمه یه چیزی بیار
لینی:چشم
لینی رفت و اومد با یه سینی همبرگر و سیب زمینی و نوشابه اومد همرو خوردم و دادم به لینی برد پاشدم برم بیرون با یه ون کوچیک ک ۲ دوتا بادیگارد محافظ منن داشتم میرفتم ک یه دختره روی صندلی نشسته و هدفون روی گوشش بود با لپ تاپش پس پولداره وایسا
ته:نگه دار
نگه داشت گوشیمو واز کردم و عکس اون مالک بیمارستان رو اوردم این همونه ک هی میگفتم چ دافه پشمام گیرش اوردم
ته:با ملایمت بیاریدش
رفتن و دختره با دیدن بادیگاردا هدفونشو ور داشت و نگاه به بادیگاردا میکرد
ات:بله
بادیگارد ۱:با ما میای
ات: چرا
بادیگارد ۲:چون دستور شنیدیم
ات: کی دستور داده
بادیگارد ۱:بریم
دستشو گرف ولی هرچی سعی کردن نتونستن بیارنش یکی از بادیگاردا بیهوشش کرد و اوردش
بادیگارد 1:بفرمایید قربان
ته:بریم...
شرط نداریم😊
۳.۱k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.