رمان عمارت ارباب جئون

p⁵

ات : چرا چنین کاری کردی ما دیگه تمام کردیم رابطمون رو...
کوک : من نمی‌خواستم تموم کنم تو فرار کردی... الانم دوباره نمی‌ذارم از چنگم فرار کنی... تو یکی حرکت لباساشو پاره کردم... بازم بدن خوش فرمت سر جاشه... یه نیشخند زدم و خودمم لباسامو درآوردم...
ات : مردتیکه ولم کن...
کوک : دوباره شروع کردم به بوسیدنش زم همراهی نمی‌کرد این واگن اعصابم رو خرد می‌کرد یه گاز محکم از لبش زدم که مجبور شد همراهی کنه... کیس مارک‌های بنفشی رو ی گردنش می‌ذاشتم می‌دونستم این باعث تحریکش میشه من بیبیمو خوب می‌شناختم...
ات : احححح...کوک نکنن احححح
کوک : دوست دارم همینجوری ناله‌هات گوشم رو پر کنه بیب... رفتم سراغ سینه‌هاشو یکی رو مک می‌زدم و یکی رو چنگ میزدم... وسط سینه‌هاش بوسه‌ای کاشتم...
ات : اححح کوک داری تحریکم می‌کنی...نکننن
کوک : منم همینو می‌خوام... زبون داغم رو از زیر چونش تا زیر بند نافش کشیدم...
ات : اححح...کوک نکننن...احححح
کوک : همینجوری داشتم تحریکش می‌کردم که یه کلمه خوشایند از زبونش شنیدم...
ات : لعنتی رو بکن توم...
کوک : خوشم اومد...دی..کم رو وارد ورودیش کردم که ی جیغ آروم کشید... مطمئن بودم بعد چندمین لذت می‌بره س اهمیتی ندادم همینجوری داشتم تلمبه می‌زدم... نمی‌خوای کمی هم تو به من حال بدی؟!
ات : با کمال میل آقای جئون
کوک : جئون ؟!
ات : یعنی...ددی
کوک : خوبه... تا همون رو عوض کردم پشت کمرم دراز کشیدم و نشست رو دی..کم خودشو بالا پایین می‌کرد واقعاً حس خوبی داشت (مرگ چرا داری بچه‌ها رو تحریک می‌کنی 😐📿)
دیدگاه ها (۰)

رمان عمارت ارباب جئون

مینی رمان ددی بی منطق من

عمارت ارباب جئون

رمان عمارت ارباب جئون

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۹

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط