شب بود...
شب بود...
باران میبارید...
اما تونبودی...
و من به یاد روز هایی که مقابلت زیر باران میرقصیدم، تنها میرقصم...
زیر باران...
هوا سرد است...
تو کجایی که مثل آن روز ها مرا که زیر باران خیس شده ان را در آغوشت بگیری...
آغوش گرمت...
تو کجایی...
●ممنونم ازت که وقت گذاشتی و متنم رو خوندی... میدونم کم و کاستی زیاد داره، اما خوشحال میشم نظرت رو راجب متنم بگی... این متن هارو خودم مینویسیم... از تخیلاتم... نمیدونم چقدر موفق بودم که متن جذابی بنویسم...بازم ممنون که وقت گذاشتی و خوندی●
#عاشقانه
باران میبارید...
اما تونبودی...
و من به یاد روز هایی که مقابلت زیر باران میرقصیدم، تنها میرقصم...
زیر باران...
هوا سرد است...
تو کجایی که مثل آن روز ها مرا که زیر باران خیس شده ان را در آغوشت بگیری...
آغوش گرمت...
تو کجایی...
●ممنونم ازت که وقت گذاشتی و متنم رو خوندی... میدونم کم و کاستی زیاد داره، اما خوشحال میشم نظرت رو راجب متنم بگی... این متن هارو خودم مینویسیم... از تخیلاتم... نمیدونم چقدر موفق بودم که متن جذابی بنویسم...بازم ممنون که وقت گذاشتی و خوندی●
#عاشقانه
۸.۵k
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.