مکالمه عشق
#مکالمه_عشق
چند ماهی میشد صیغه محرمیت خونده بودیم و امروز روز عقدمون بود😊
عروس خانم تو آرایشگاه منتظر ما بود و ما هم بالاخره آماده شدیم و رفتیم دنبال
نگو بنده خدا خیلی وقته منتظر نشسته 😂
-سلام خانم گل😉
.
-بالاخره آقا اومد 😑
.
-چه زیبا شدین بانو😊
.
-اولا بحث رو عوض نکن 😒 دوما مگه قبلش نبودم؟؟😑
.
-چرا چرا😉 اگه نبودین که الان من اینجا نبودم 😃 😃
.
-پس کجا تشریف داشتین😐
.
-احتمالا جلوی یه آرایشگاه دیگه 😂 😂
.
-رو که نیست...😑 😑 حالا سریع تر تر بریم همه منتظرن
.
-اااا داشت یادم میرفتا...بفرما😊
و در ماشینو براش باز میکنم
.
-خوب خواهر دیگه چه خبر😆 😆
.
-خواهر چیه؟!😐
.
-اااا..یادت رفته😄 هنوز عقد نکردیم که😆 😆 نامحرمی به ما خواهر
.
-اها...از اون لحاظ میفرمایی برادر 😂 😂 پس ای کاش عقب مینشستم😉
.
.
.
سر سفره عقد هردو خیلی استرس داریم😯 😧
.
عاقد اول صیغه باطل شدن محرمیت رو میخونه تا بعدش بتونه صیغه عقد رو جاری کنه
من باید از عروس خانم بپرسم باقی مونده محرمیت رو بخشیدی و اونم جواب بده بخشیدم تا محرمیت باطل بشه
.
-اروم بهش میگم باقی رو بخشیدی خانمم؟!😉
.
-بله میبخشم 😊
.
اروم سرم رو میارم جلو گوشت و میگم:
اخیییی..خلاص شدم از دستت 😂 😂
.
یه چشم غره بهم میری 😑
.
عاقد شروع میکنه به خطبه خوندن
میدونم استرس داری😟
استرس من از تو بیشتره😄
از تو آینه چشم تو چشم میشیم😊
.
یه چشمک میزنم که یعنی همه چی حله...😉 تو هم با یه لبخند جوابمو میدی☺
.
عاقد شروع میکنه.
.
النکاح و سنتی...
.
دیگه از این لحظه خانمیه خود خودمی 😊 😊
.
.
نویسنده: #سید_مهدی_بنی_هاشمی
چند ماهی میشد صیغه محرمیت خونده بودیم و امروز روز عقدمون بود😊
عروس خانم تو آرایشگاه منتظر ما بود و ما هم بالاخره آماده شدیم و رفتیم دنبال
نگو بنده خدا خیلی وقته منتظر نشسته 😂
-سلام خانم گل😉
.
-بالاخره آقا اومد 😑
.
-چه زیبا شدین بانو😊
.
-اولا بحث رو عوض نکن 😒 دوما مگه قبلش نبودم؟؟😑
.
-چرا چرا😉 اگه نبودین که الان من اینجا نبودم 😃 😃
.
-پس کجا تشریف داشتین😐
.
-احتمالا جلوی یه آرایشگاه دیگه 😂 😂
.
-رو که نیست...😑 😑 حالا سریع تر تر بریم همه منتظرن
.
-اااا داشت یادم میرفتا...بفرما😊
و در ماشینو براش باز میکنم
.
-خوب خواهر دیگه چه خبر😆 😆
.
-خواهر چیه؟!😐
.
-اااا..یادت رفته😄 هنوز عقد نکردیم که😆 😆 نامحرمی به ما خواهر
.
-اها...از اون لحاظ میفرمایی برادر 😂 😂 پس ای کاش عقب مینشستم😉
.
.
.
سر سفره عقد هردو خیلی استرس داریم😯 😧
.
عاقد اول صیغه باطل شدن محرمیت رو میخونه تا بعدش بتونه صیغه عقد رو جاری کنه
من باید از عروس خانم بپرسم باقی مونده محرمیت رو بخشیدی و اونم جواب بده بخشیدم تا محرمیت باطل بشه
.
-اروم بهش میگم باقی رو بخشیدی خانمم؟!😉
.
-بله میبخشم 😊
.
اروم سرم رو میارم جلو گوشت و میگم:
اخیییی..خلاص شدم از دستت 😂 😂
.
یه چشم غره بهم میری 😑
.
عاقد شروع میکنه به خطبه خوندن
میدونم استرس داری😟
استرس من از تو بیشتره😄
از تو آینه چشم تو چشم میشیم😊
.
یه چشمک میزنم که یعنی همه چی حله...😉 تو هم با یه لبخند جوابمو میدی☺
.
عاقد شروع میکنه.
.
النکاح و سنتی...
.
دیگه از این لحظه خانمیه خود خودمی 😊 😊
.
.
نویسنده: #سید_مهدی_بنی_هاشمی
۲.۵k
۰۴ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.