ما را به در خانه رسانید که مستیم

ما را به در خانه رسانید که مستیم
سرشار غم و مست می جام الستیم

نشناخت کسی گر دل بشکسته ما را
خود نیز ندانیم که بودیم و که هستیم

ما راه بسر منزل مقصود نبردیم
زیرا که بنا مردمی عهدی نشکستیم

راندند بخواری ز سر کوی محبت
جانی که بیک مو در این خانه ببستیم

بستند در میکده با آنکه بعمری
پشت در این خانه سر خاک نشستیم

ایدوست سلامت سر تو تا نزنی می
ما جام پر از خون دل خویش شکستیم

ما را نه چنان خواه که دلخواه تو باشد
دیوانه عشقیم همینیم که هستیم
دیدگاه ها (۱۱)

‌ ‌ صبح بخیر خداخدای من !...خدای مهربان من !......تو همه حال...

در سینه ات جا کن مرا ...دلداده معنا کن مرادیدی که لایق نیستم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط