تا ابد دوستت دارم
"تا ابد دوستت دارم "
P2
مهمونی که تموم شد جونگکوک و ا.ت هر دو شون خسته روی کاناپه دراز کشیدن
جونگکوک بلند شد و رفت حموم اما ا.ت همون جا خوابش برد
۲ ساعت بعد:
جونگکوک از حموم اومد بیرون و ا.ت رو دید که روی کاناپه خوابش برده
جونگکوک«حق داره از صبح بیکار نشسته
ا.ت رو بغل کرد و برد گذاشت رو تخت و خودشم کنار ا.ت خوابید
صبح:
ا.ت از جاش بلند شد اما جونگکوک رو ندید
همه جارو گشت و یادش افتاد جونگکوک امروز تمرین داشت
تصمیم گرفت به گفته ی کوک یه لایو بگذاره
اما هیچ چیز خوب پیش نرفت
وقتی وارد لایو شد از ۱۰۰۰ نفر ۹۰۰ نفرشون به ا.ت هیت میدادن که رویای کوک رو ازش گرفته
ا.ت بدون خداحافظی لایو رو قطع کرد روی مبل نشست و زانو هاشو بغل کرد گریه کرد اما حواسش به ساعت نبود ساعت حدودا ۶ بود جونگکوک ۶ بر میگشت
جونگکوک در و باز کرد و دید خونه تاریکه و چراغا رو روشن کرد و با ا.ت روبرو شد که انقدر گریه کرده بود بالشت و مبال خیس بودن با سرعت رفت پیش ا.ت نشست و گفت«.......
ادامه دارد......
P2
مهمونی که تموم شد جونگکوک و ا.ت هر دو شون خسته روی کاناپه دراز کشیدن
جونگکوک بلند شد و رفت حموم اما ا.ت همون جا خوابش برد
۲ ساعت بعد:
جونگکوک از حموم اومد بیرون و ا.ت رو دید که روی کاناپه خوابش برده
جونگکوک«حق داره از صبح بیکار نشسته
ا.ت رو بغل کرد و برد گذاشت رو تخت و خودشم کنار ا.ت خوابید
صبح:
ا.ت از جاش بلند شد اما جونگکوک رو ندید
همه جارو گشت و یادش افتاد جونگکوک امروز تمرین داشت
تصمیم گرفت به گفته ی کوک یه لایو بگذاره
اما هیچ چیز خوب پیش نرفت
وقتی وارد لایو شد از ۱۰۰۰ نفر ۹۰۰ نفرشون به ا.ت هیت میدادن که رویای کوک رو ازش گرفته
ا.ت بدون خداحافظی لایو رو قطع کرد روی مبل نشست و زانو هاشو بغل کرد گریه کرد اما حواسش به ساعت نبود ساعت حدودا ۶ بود جونگکوک ۶ بر میگشت
جونگکوک در و باز کرد و دید خونه تاریکه و چراغا رو روشن کرد و با ا.ت روبرو شد که انقدر گریه کرده بود بالشت و مبال خیس بودن با سرعت رفت پیش ا.ت نشست و گفت«.......
ادامه دارد......
- ۹۵۷
- ۲۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط