Part 4
دیگه بیشتر از این نمیتونستم جلوی بغضمو بگیرم.... با سرعت برگشتم و بدو بدو وارد یکی از اتاقا شدم و در رو قفل کردم... خودمو رو تخت انداختم و صروع کردم بلند بلند گریه کردن
_ته ویو_
شبیه یه لوپه، اتفاق ده سال پیش داره تکرار میشه... همیشه بد موقع میرسی ا/ت ، و اونقدر احمقی که بهم اجازهی توضیح نمیدی، حتی بعد ده سال دوباره از دستم فرار میکنی.... نمیدونم چرا باید با اینکه نسبت بهت تنفر داشتم و میخواستم عذابت بدم با شنیدن صدای گریت قلبم تیر میکشه
× ا/ت.... باید حرف بزنیم دیگه دیگهه نمیتونی فرار کنی باید گوش بدی بهم
- هق....من احمق بودم که داشتم فراموش میکردم ده سال پیش هق... چه اتفاقی افتاده بود که بلاکت کرده بودم، تو فاکرلعنتی هیچوقت عوض نمیشی
× ا/ت! ا/ت این در کوفتیو باز کن لعنتی!
- خفه شو... حداقل مث تو فاکر نیستم؛ کل شهرو امتحان کردی مگه نه؟
× به جز تو
- تو خوابت ببینی، عوضیی
× درو باز کن حرف بزنیم
- گمشو! فقد برو
× ا/ت. داری عصبیم میکنی. نباید این اتفاق بیفته
- آره؟ محض اطلاعت منم میتونم عذابت بدم... پس برام مهم نیست گورتو گم کننن
× واو واو..... تا پنج ثانیه میشمرم اگه در رو باز نکنی میشکونمش
_ا/ت ویو_
اون عوضی در رو شکست و وقتی اومد داخل چشماش رنگ سرخ به خودشون گرفته بودن.... این دیوونگیه محضه! اما فقد جذاب تر شده بود ولی نذاشت به نگاه کردنش ادامه بدم و با شتاب اومد سمتمو و.... ما همدیگرو میبوسیدیم!
نباید اجازشو میدادم که عوضی مث اون، این کارو کنه... چرا خفه اش نمیکنم؟
اون دندون تیزی داره و لبم رو زخم کرده. وقتی طعم خون رو چشیدم، هولش دادم عقب و از خونش زدم بیرون
#پیامی دارید:
× متاسفم، نمیخواستم اینجوری بشه
- ازت متنفرم
× خونت خوشمزس
- ودف... فقد بخاطر قرارداده که بلاکت نمیکنم
× نمیخوای بدونی چرا منو همیشه در حال مکیدن گردن یکی پیدا میکنی؟
- نه چون جوابش رو میدونم، کیم تهیونگ بزرگترین فاکر سئول
× من با کسی نخوابیدم
- از روی سرگرمی همیشه در حال لیسیدن گردن دختر و پسرایی؟
× ده سال پیش. وقتی خواستم همه چیو بهت توضیح بدم، بلاکم کردی
مثل بخار ناپدید شدی، ده سال پیش تو همین موقعیت بودم، گیتارمو شکوندم
- مزخرفه! تو موسیقی و ساز هات رو میپرستی
× نه بیشتر از توی لعنتی!
من شکوندمش ا/ت... چون تو رو از دست داده بودم، و هیچ راهی نداشتم که دوباره کنارم داشته باشمت
- این هیچ توجیهی نداره
تو خیانت کردی
درست بعد از ظهر همون شبی که قرار بود بریم سر اولین قرارمون... همون وقتی که دوستیمونو خراب کردیم چون بیشترش شده بودیم
× من خیانت نکردم ا/ت
- پس این چه کوفتیه تهیونگ؟
× من خون آشامم
- ها ها ها .... خنده دار بود
× جدی بودم
- فقد خفه شو... تحمل مزخرفات رو ندارم
× لبت زخم شد نه؟ تیزی دندون نیشم رو حس نکردی؟ هیچوقت برات سوال نشده چرا بدنم سرده؟ چرا هیچ جایی بجز خونهی خودم باهات قرار نمیذارم؟ چرا توی مدرسه همیشه کلاه و لباسای آستین بلند میپوشیدم؟
-.......
چرا تموم نمیشه؟:/
عکس دومو یادم رف بذارم تو پارت بعد میزارم
_ته ویو_
شبیه یه لوپه، اتفاق ده سال پیش داره تکرار میشه... همیشه بد موقع میرسی ا/ت ، و اونقدر احمقی که بهم اجازهی توضیح نمیدی، حتی بعد ده سال دوباره از دستم فرار میکنی.... نمیدونم چرا باید با اینکه نسبت بهت تنفر داشتم و میخواستم عذابت بدم با شنیدن صدای گریت قلبم تیر میکشه
× ا/ت.... باید حرف بزنیم دیگه دیگهه نمیتونی فرار کنی باید گوش بدی بهم
- هق....من احمق بودم که داشتم فراموش میکردم ده سال پیش هق... چه اتفاقی افتاده بود که بلاکت کرده بودم، تو فاکرلعنتی هیچوقت عوض نمیشی
× ا/ت! ا/ت این در کوفتیو باز کن لعنتی!
- خفه شو... حداقل مث تو فاکر نیستم؛ کل شهرو امتحان کردی مگه نه؟
× به جز تو
- تو خوابت ببینی، عوضیی
× درو باز کن حرف بزنیم
- گمشو! فقد برو
× ا/ت. داری عصبیم میکنی. نباید این اتفاق بیفته
- آره؟ محض اطلاعت منم میتونم عذابت بدم... پس برام مهم نیست گورتو گم کننن
× واو واو..... تا پنج ثانیه میشمرم اگه در رو باز نکنی میشکونمش
_ا/ت ویو_
اون عوضی در رو شکست و وقتی اومد داخل چشماش رنگ سرخ به خودشون گرفته بودن.... این دیوونگیه محضه! اما فقد جذاب تر شده بود ولی نذاشت به نگاه کردنش ادامه بدم و با شتاب اومد سمتمو و.... ما همدیگرو میبوسیدیم!
نباید اجازشو میدادم که عوضی مث اون، این کارو کنه... چرا خفه اش نمیکنم؟
اون دندون تیزی داره و لبم رو زخم کرده. وقتی طعم خون رو چشیدم، هولش دادم عقب و از خونش زدم بیرون
#پیامی دارید:
× متاسفم، نمیخواستم اینجوری بشه
- ازت متنفرم
× خونت خوشمزس
- ودف... فقد بخاطر قرارداده که بلاکت نمیکنم
× نمیخوای بدونی چرا منو همیشه در حال مکیدن گردن یکی پیدا میکنی؟
- نه چون جوابش رو میدونم، کیم تهیونگ بزرگترین فاکر سئول
× من با کسی نخوابیدم
- از روی سرگرمی همیشه در حال لیسیدن گردن دختر و پسرایی؟
× ده سال پیش. وقتی خواستم همه چیو بهت توضیح بدم، بلاکم کردی
مثل بخار ناپدید شدی، ده سال پیش تو همین موقعیت بودم، گیتارمو شکوندم
- مزخرفه! تو موسیقی و ساز هات رو میپرستی
× نه بیشتر از توی لعنتی!
من شکوندمش ا/ت... چون تو رو از دست داده بودم، و هیچ راهی نداشتم که دوباره کنارم داشته باشمت
- این هیچ توجیهی نداره
تو خیانت کردی
درست بعد از ظهر همون شبی که قرار بود بریم سر اولین قرارمون... همون وقتی که دوستیمونو خراب کردیم چون بیشترش شده بودیم
× من خیانت نکردم ا/ت
- پس این چه کوفتیه تهیونگ؟
× من خون آشامم
- ها ها ها .... خنده دار بود
× جدی بودم
- فقد خفه شو... تحمل مزخرفات رو ندارم
× لبت زخم شد نه؟ تیزی دندون نیشم رو حس نکردی؟ هیچوقت برات سوال نشده چرا بدنم سرده؟ چرا هیچ جایی بجز خونهی خودم باهات قرار نمیذارم؟ چرا توی مدرسه همیشه کلاه و لباسای آستین بلند میپوشیدم؟
-.......
چرا تموم نمیشه؟:/
عکس دومو یادم رف بذارم تو پارت بعد میزارم
۵.۴k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.