ته:اون روزداشتم رد میشدم در اتاقش باز بود صداشو شنیدم داش
ته:اون روزداشتم رد میشدم در اتاقش باز بود صداشو شنیدم داشت با خودش حرف میزد نزدیک تر هم که شدم
ات:من عاشقش شدم ولی اون منو به چشم خواهرش میبینه یعنی بگم به
ته:بعد شنیدن این حرف مطمعا شدم اون عاشق یکیمونه
جیمین:یعنی کدوممون؟
که ات اومدو ما هم رفتیم رو استیجو اجراع کردیم ساعت ۱0 شب بود تموم کردیم که..
ات:ارمی های محترم منو میشناسین دیگه من همون دختری هستم که به سرپرستی گرفته شدم میخوام جلوی همه ی شما به عشقم اعتراف کنم ته اوپا تو همون عشقی هستی که من از ۱۲ سالگیم عاشقت بودم
سارانگه تهیونگ شیییی *میپره بغلش*
ته:گس.. پس اون عشقت من بودم اره؟
ات:کدوم چی؟
ته:هیچی
جین:خب فکر کنم ما باید ازش دل بکنیم*روبه نامجون*
نامی:درسته
کوک:گریه....
نامی:کوک اشکال نداره اروم باش
تهو ات هم بعد اینکه رفتن خونه دو هفته بعد ازدواج کردنو یه ۶ ماه بعد هم عروسی کردنو به خوبی خوشی زندگی کردن
ات:من عاشقش شدم ولی اون منو به چشم خواهرش میبینه یعنی بگم به
ته:بعد شنیدن این حرف مطمعا شدم اون عاشق یکیمونه
جیمین:یعنی کدوممون؟
که ات اومدو ما هم رفتیم رو استیجو اجراع کردیم ساعت ۱0 شب بود تموم کردیم که..
ات:ارمی های محترم منو میشناسین دیگه من همون دختری هستم که به سرپرستی گرفته شدم میخوام جلوی همه ی شما به عشقم اعتراف کنم ته اوپا تو همون عشقی هستی که من از ۱۲ سالگیم عاشقت بودم
سارانگه تهیونگ شیییی *میپره بغلش*
ته:گس.. پس اون عشقت من بودم اره؟
ات:کدوم چی؟
ته:هیچی
جین:خب فکر کنم ما باید ازش دل بکنیم*روبه نامجون*
نامی:درسته
کوک:گریه....
نامی:کوک اشکال نداره اروم باش
تهو ات هم بعد اینکه رفتن خونه دو هفته بعد ازدواج کردنو یه ۶ ماه بعد هم عروسی کردنو به خوبی خوشی زندگی کردن
۱.۸k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.