ات ویو
ات ویو
صبح با صدای اشنایی بیدار شدم ته داشت صدام میکرد بیدار شدم که چشمم به تاریخ افتاد چییییییی امروز روزی که قراره کنسرت بزارن. وایییییییییی زود بلند شدم کارارو کردم که داشتم میرفتم پایین شوگا رو دیدیم
ات:یونگی اوپااا*میپره روش
شوگا:او ات تویی سلام خوشگلم صبت بخیر برو صبونتو بخور و واسه امروز اماده شو
ات:باشه اوپای قشنگم
رفتم پایین همشون داشتن میرفتن
ات:فایتینگ...
همشون یه لبخندی تحویلم دادنو رفتن منم صبونرو خوردمو رفتم واسه ساعت ۸ اماده شم رفتم حموم و. اومدم نشستم جلو تلوزیون و ساعت شد ۵ از ساعت ۳ ظهر نشستم پایه تلوزیون چشمام کور نشه صلوات(الله هومَ صل...) بلند شدم ناهار خوردم و رفتم اماده شدم که برم پیششون رفتم اماده شدم ساعت ۷ با راننده ی شخصیم راه افتادیم رفتیم رسیدیم رفتم دیدم دارن میکاپاشونو انجام میدن به تکتکشون نگاه کردم ولی وقتی به ته رسیدم روش قفل شدم انگار یه چیزی شدهبود نمیتونستم نگاهمو ازش بگیرم که میکاپش تموم شدو برگشت سمتم اگه..... اگه امروز بشه بهش اعتراف میکنم که عاشقشم هرچند قبول نمیکنه اخه 16 سال فاصله ی سنی داریم ولی خوب...
فلش بک به قبل اومدن ات پیش هیونگا
جیهوپ:خوب میگین سلام ممون بهش اعتراف کنیم
جین:نه خوب این طوری هل میکنه
نامجون :شاید باید یکیمون این کارو بکنه
جیمین:من یه فکربهتر دارم بزاریم خودش عشق واقیش رو انتخاب کنه
کوک:اما.. ادامشو شوگا میگه
شوگا:شاید اون عاشق هیچ کدوممون نشه
ته:ولی.. ولی من میدونم که اون به یکیمون علاقه داره
هگه:چییی
ادامه داد....
صبح با صدای اشنایی بیدار شدم ته داشت صدام میکرد بیدار شدم که چشمم به تاریخ افتاد چییییییی امروز روزی که قراره کنسرت بزارن. وایییییییییی زود بلند شدم کارارو کردم که داشتم میرفتم پایین شوگا رو دیدیم
ات:یونگی اوپااا*میپره روش
شوگا:او ات تویی سلام خوشگلم صبت بخیر برو صبونتو بخور و واسه امروز اماده شو
ات:باشه اوپای قشنگم
رفتم پایین همشون داشتن میرفتن
ات:فایتینگ...
همشون یه لبخندی تحویلم دادنو رفتن منم صبونرو خوردمو رفتم واسه ساعت ۸ اماده شم رفتم حموم و. اومدم نشستم جلو تلوزیون و ساعت شد ۵ از ساعت ۳ ظهر نشستم پایه تلوزیون چشمام کور نشه صلوات(الله هومَ صل...) بلند شدم ناهار خوردم و رفتم اماده شدم که برم پیششون رفتم اماده شدم ساعت ۷ با راننده ی شخصیم راه افتادیم رفتیم رسیدیم رفتم دیدم دارن میکاپاشونو انجام میدن به تکتکشون نگاه کردم ولی وقتی به ته رسیدم روش قفل شدم انگار یه چیزی شدهبود نمیتونستم نگاهمو ازش بگیرم که میکاپش تموم شدو برگشت سمتم اگه..... اگه امروز بشه بهش اعتراف میکنم که عاشقشم هرچند قبول نمیکنه اخه 16 سال فاصله ی سنی داریم ولی خوب...
فلش بک به قبل اومدن ات پیش هیونگا
جیهوپ:خوب میگین سلام ممون بهش اعتراف کنیم
جین:نه خوب این طوری هل میکنه
نامجون :شاید باید یکیمون این کارو بکنه
جیمین:من یه فکربهتر دارم بزاریم خودش عشق واقیش رو انتخاب کنه
کوک:اما.. ادامشو شوگا میگه
شوگا:شاید اون عاشق هیچ کدوممون نشه
ته:ولی.. ولی من میدونم که اون به یکیمون علاقه داره
هگه:چییی
ادامه داد....
۳.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.