you will be yours🍷۱
you will be yours🍷۱
ویوات
داشتم تو اشپز خونه کافه ظرف میشستم که یاد بابام افتادم با خودم میگفتم اخه چرا باید فقط برای نمره اینجوری منو سوجون و جنی و بزنه؟ همینطور تو افکار خودم غرق شده بودم که حواسم نبود یکی از ظرفای کافه از دستم لیز خورد افتاد شکست
ات:خاک تو اون سرم رییس صددرصد اخراجم میکنه این بار سومم بود چه گوهی بخورم حالاااا
رییس:ات اتتت باز چیو زدی شکوندی دختره دست پا چلفتی (اومد تو اشپز خونه) دیونه این بار چندمته زدی ظرف کافمو شکوندی خاک تو اون سرت کنن گمشو اخراجی (باداد)
ات:رییس تروخدا غلط کردم اصلا از حقوقم کم کن ولی اخراجم نکن
رییس:ات هر دفع داری همینو میگی مگه من مسخره توهم گمشو بیرون اخراجی
ات:رییس خب یه ظرف بود دیگه لطفا ببخشید
رییس:گفتم گمشو بیرون یه کاری نکن خودم پرتت کنم بیرون هر.زه
وقتی بهم گفت واقعا عصبانی شدم اون حق نداشت روم اسم بزاره (زد درگوش رییسش)
ات:مرتیکه حیون تو به چه حقی به من میگی هر.زه مگه کی هستی (پیشبندشو در میاره میکوبه تو صورت رییسش) بگیر بکنش تو کونت حیون حمال(باداد)
(رییسش دستشو میگیره که میخواد پرت کنه بیرون ات رو )
ات:ولم کن اشغال
رییس:برو گمشو دختره خر
ات:ولم کن خودم میرم (ولش میکنه)
وسایلمو جمع کردم انقد ناراحت عصبی بودم حالا چیکار کنم اجاره خونه رو چه طوری بدم فاکک داشتم از کافه میرفتم بیرون
ات:ریدم تو خودتو این کافت مرکتیه ک.ون صفت برو بمیر (باداد)
رییس:هرررررریی(باداد)
رفتم بیرون به سمت خونه برم وای خدا حالا چیکار کنم اجاره این ماهمو چجوری بدم صاحب خونم صددرصد پرتم میکنه بیرون زنگ زدم به اونی جنی حتما میدونه چیکار کنم شمارشو گرفتم بعد دوتا بوق جواب داد
جنی: الو خواهر نازم چطوره
ات: بد
جنی: چرا؟ اتفاقی افتاده؟
ات: اره از کارم اخراج شدم
جنی: اوه شت دنبال کاری؟
ات: اره اونی
جنی: خوب من یه شرکتی میشناسم به یه منشی نیاز داره شمارشو بهت میدم
ات: واقعا مرسی اونی بهترینی(با ذوق)
جنی:(خنده) باشه**********(مثلا شماره رو گفت)
ات: اها مرسی اونی جنی دوست دارم باییی
جنی: من ابجی بای
قطع کردم رسیدم خونه لباسامو عوض کردم یه قهوه برا خودم درست کرد رفتم سراغ شماره ای که اونی جنی داده بود زنگ زدم:
ات:سلام.......
ادامه دهم ایا؟
ویوات
داشتم تو اشپز خونه کافه ظرف میشستم که یاد بابام افتادم با خودم میگفتم اخه چرا باید فقط برای نمره اینجوری منو سوجون و جنی و بزنه؟ همینطور تو افکار خودم غرق شده بودم که حواسم نبود یکی از ظرفای کافه از دستم لیز خورد افتاد شکست
ات:خاک تو اون سرم رییس صددرصد اخراجم میکنه این بار سومم بود چه گوهی بخورم حالاااا
رییس:ات اتتت باز چیو زدی شکوندی دختره دست پا چلفتی (اومد تو اشپز خونه) دیونه این بار چندمته زدی ظرف کافمو شکوندی خاک تو اون سرت کنن گمشو اخراجی (باداد)
ات:رییس تروخدا غلط کردم اصلا از حقوقم کم کن ولی اخراجم نکن
رییس:ات هر دفع داری همینو میگی مگه من مسخره توهم گمشو بیرون اخراجی
ات:رییس خب یه ظرف بود دیگه لطفا ببخشید
رییس:گفتم گمشو بیرون یه کاری نکن خودم پرتت کنم بیرون هر.زه
وقتی بهم گفت واقعا عصبانی شدم اون حق نداشت روم اسم بزاره (زد درگوش رییسش)
ات:مرتیکه حیون تو به چه حقی به من میگی هر.زه مگه کی هستی (پیشبندشو در میاره میکوبه تو صورت رییسش) بگیر بکنش تو کونت حیون حمال(باداد)
(رییسش دستشو میگیره که میخواد پرت کنه بیرون ات رو )
ات:ولم کن اشغال
رییس:برو گمشو دختره خر
ات:ولم کن خودم میرم (ولش میکنه)
وسایلمو جمع کردم انقد ناراحت عصبی بودم حالا چیکار کنم اجاره خونه رو چه طوری بدم فاکک داشتم از کافه میرفتم بیرون
ات:ریدم تو خودتو این کافت مرکتیه ک.ون صفت برو بمیر (باداد)
رییس:هرررررریی(باداد)
رفتم بیرون به سمت خونه برم وای خدا حالا چیکار کنم اجاره این ماهمو چجوری بدم صاحب خونم صددرصد پرتم میکنه بیرون زنگ زدم به اونی جنی حتما میدونه چیکار کنم شمارشو گرفتم بعد دوتا بوق جواب داد
جنی: الو خواهر نازم چطوره
ات: بد
جنی: چرا؟ اتفاقی افتاده؟
ات: اره از کارم اخراج شدم
جنی: اوه شت دنبال کاری؟
ات: اره اونی
جنی: خوب من یه شرکتی میشناسم به یه منشی نیاز داره شمارشو بهت میدم
ات: واقعا مرسی اونی بهترینی(با ذوق)
جنی:(خنده) باشه**********(مثلا شماره رو گفت)
ات: اها مرسی اونی جنی دوست دارم باییی
جنی: من ابجی بای
قطع کردم رسیدم خونه لباسامو عوض کردم یه قهوه برا خودم درست کرد رفتم سراغ شماره ای که اونی جنی داده بود زنگ زدم:
ات:سلام.......
ادامه دهم ایا؟
۷.۳k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.