عید آمد و ما حوصله ی خویش نداریم
عید آمد و ما حوصله ی خویش نداریم
ما حسرتِ دیدارِ کس از خویش نداریم
اندوهِ دل از سینه ستردن نتوانیم
راهی بجز از فاصله در پیش نداریم
در کلبه تکانیِ شبِ عید چه سودی ست؟
ما هیچ کسی همدل و هم کیش نداریم
ما را ز ازل بخت بدآهنگ نمودند
از بزم جهان جز دل پر ریش نداریم
گر پا بنهد یار براین دیده بگویید
ما خانه جز این کلبه ی درویش نداریم
ما حسرتِ دیدارِ کس از خویش نداریم
اندوهِ دل از سینه ستردن نتوانیم
راهی بجز از فاصله در پیش نداریم
در کلبه تکانیِ شبِ عید چه سودی ست؟
ما هیچ کسی همدل و هم کیش نداریم
ما را ز ازل بخت بدآهنگ نمودند
از بزم جهان جز دل پر ریش نداریم
گر پا بنهد یار براین دیده بگویید
ما خانه جز این کلبه ی درویش نداریم
۸.۰k
۰۵ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.