عاشقت شدم پارت⁵
عاشقت شدم پارت⁵
مانلی ویو
وقتی چشمامو باز کردم دیدم کوک پشت فرمونه و منم لباسام تنمه خمیازه کشیدم و خودمو کش و قوس دادم و بلند شدم کوک متوجه شد و زد کنار
- چی شد ؟
+ هیچی پاشو بیا جلو بشین
نشستم جلو و کوک دوباره راه افتاد ... چند دقیقه هیچی بینمون رد و بدل نمیشد تا اینکه
+ دیشب خیلی خوب بودی
- تو هم همینطور بانی :)
لبخند دندون نمایی زد و دستمو گرفت
چند مین بعد داخل عمارت
مانلی ویو
دوش گرفتم و لباسامو عوض کردم و یه لباس خفن پوشیدم
+ آماده ای ؟!
- آره آمادم •-•
رفتیم سوار ماشین شدیم توی راه دوکبوکی خوردیم و رفتیم سمت مخفیگاه مخصوص کوک
از بیرون شبیه یک بیمارستان بود ولی چند تا از اتاقاش مخصوص کار های مافیایی بود مثل تولید مواد ... محل نگه داری صلاح های گرم و سرد و ... اتاق من هم داخل طبقه ی سوم بود در اتاق رو باز کردم و چشمام برق زد
- خیلی خفنههههههه
+ 🗿مگه نمیگم داد نزن صدات خیلی بلنده
- ببخشید خووووو دست خودم نیس
+ برو تو تا بگم یکی برات مدارک رو بیاره و کارتو شروع کنی
داشتم میرفتم داخل که دستمو کشید و برم گردوند
+ عاشقتم خوردنی من
- منم همینطول •-•
یه بوسه محکم رو لبام زد و رفت پایین
مدارک رو آوردن شروع کردم به هک کردن حساب اون فرد
چند مین بعد
کارم تموم شد ... کوک مثل جن اومد تو اتاق
+ مانلی واقعا هکش کردییییییییی
- بله پس چی ؟!
+ آخه این حسابو هیچ کسی نمیتونست هک بکنه ممنونممممممممممم
محکم منو بغل کرد و فشارم میداد
- له شدممم کوکی
+ ببخشید ...
برگشتیم عمارت کوک گفت برم تو دفترش
- کارم داشتی
+ آره چاگیا بشین چند تا چیز هست باید بهم بگی
- چشم ...
+ خب ... جز هکری دیگه چیکار بلدی بکنی ؟ میخوام داخل کارای دیگه هم ازت استفاده کنم
- اووووم... تیر انداز خیلی ماهری ام ... میتونم شکنجهگر هم باشم ... میتونم وسایل پیشرفته ای درست کنم که مخصوص مافیا هاست
+ عالیهههههه میخوام همه این کار هارو انجام بدی
- کوک ؟
+ جانم ؟!
- تا حالا دوست دختر داشتی ؟!... یا دختری زیرت خوابیده ؟
+ امممم دوست دختر داشتم ولی تاحالا کسی زیرم نخوابیده ... جز تو
- آها ( ناراحت میشه)
+ تو چی ؟
- م ... من ؟ نه.... نه
+ مانلی راستشو بگو
- خب ... من قبلا ازدواج کرده بودم با یه آدم لاشی
+ خب ؟!!!!؟؟؟
- هیچی ولش کن
+ باش
شرایط پارت بعد
۴۰ لایک ❤️
مانلی ویو
وقتی چشمامو باز کردم دیدم کوک پشت فرمونه و منم لباسام تنمه خمیازه کشیدم و خودمو کش و قوس دادم و بلند شدم کوک متوجه شد و زد کنار
- چی شد ؟
+ هیچی پاشو بیا جلو بشین
نشستم جلو و کوک دوباره راه افتاد ... چند دقیقه هیچی بینمون رد و بدل نمیشد تا اینکه
+ دیشب خیلی خوب بودی
- تو هم همینطور بانی :)
لبخند دندون نمایی زد و دستمو گرفت
چند مین بعد داخل عمارت
مانلی ویو
دوش گرفتم و لباسامو عوض کردم و یه لباس خفن پوشیدم
+ آماده ای ؟!
- آره آمادم •-•
رفتیم سوار ماشین شدیم توی راه دوکبوکی خوردیم و رفتیم سمت مخفیگاه مخصوص کوک
از بیرون شبیه یک بیمارستان بود ولی چند تا از اتاقاش مخصوص کار های مافیایی بود مثل تولید مواد ... محل نگه داری صلاح های گرم و سرد و ... اتاق من هم داخل طبقه ی سوم بود در اتاق رو باز کردم و چشمام برق زد
- خیلی خفنههههههه
+ 🗿مگه نمیگم داد نزن صدات خیلی بلنده
- ببخشید خووووو دست خودم نیس
+ برو تو تا بگم یکی برات مدارک رو بیاره و کارتو شروع کنی
داشتم میرفتم داخل که دستمو کشید و برم گردوند
+ عاشقتم خوردنی من
- منم همینطول •-•
یه بوسه محکم رو لبام زد و رفت پایین
مدارک رو آوردن شروع کردم به هک کردن حساب اون فرد
چند مین بعد
کارم تموم شد ... کوک مثل جن اومد تو اتاق
+ مانلی واقعا هکش کردییییییییی
- بله پس چی ؟!
+ آخه این حسابو هیچ کسی نمیتونست هک بکنه ممنونممممممممممم
محکم منو بغل کرد و فشارم میداد
- له شدممم کوکی
+ ببخشید ...
برگشتیم عمارت کوک گفت برم تو دفترش
- کارم داشتی
+ آره چاگیا بشین چند تا چیز هست باید بهم بگی
- چشم ...
+ خب ... جز هکری دیگه چیکار بلدی بکنی ؟ میخوام داخل کارای دیگه هم ازت استفاده کنم
- اووووم... تیر انداز خیلی ماهری ام ... میتونم شکنجهگر هم باشم ... میتونم وسایل پیشرفته ای درست کنم که مخصوص مافیا هاست
+ عالیهههههه میخوام همه این کار هارو انجام بدی
- کوک ؟
+ جانم ؟!
- تا حالا دوست دختر داشتی ؟!... یا دختری زیرت خوابیده ؟
+ امممم دوست دختر داشتم ولی تاحالا کسی زیرم نخوابیده ... جز تو
- آها ( ناراحت میشه)
+ تو چی ؟
- م ... من ؟ نه.... نه
+ مانلی راستشو بگو
- خب ... من قبلا ازدواج کرده بودم با یه آدم لاشی
+ خب ؟!!!!؟؟؟
- هیچی ولش کن
+ باش
شرایط پارت بعد
۴۰ لایک ❤️
۱۶.۶k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.