نوشته ای زیبا از یک بانوی ایرانی
نوشته ای زیبا از یک بانوی ایرانی
گاهی خسته می شوم؛
از زن بودنم
کمی آزادی می خواهم...
نه اینکه بخواهم گره روسری ام را شل کنم...
روحم اسیر شده،
در باورهای پوچ مردان
از اینهمه مراقبت از خودم خسته ام
کمی مواظبم باش
برادرانه
دلم میخواهد از خیابان نترسم...
از تنهایی
از صدای بوق ماشین ها...
کوچه های خلوت....
سنگ تهمت...
دلم لک زده برای آزادی
آزادی از چشم های ناپاک..
کمی باور..
و فرار از قضاوت..
میخواهم کمی لبخند بزنم
ولی کسی به نجابتم شک نکند...
گاهی کمی مهربان باشم
من یک زن ایرانی ام
دلم کمی رهایی میخواهد...
مرد ایرانی
کمی برادرم باش...
گاهی خسته می شوم؛
از زن بودنم
کمی آزادی می خواهم...
نه اینکه بخواهم گره روسری ام را شل کنم...
روحم اسیر شده،
در باورهای پوچ مردان
از اینهمه مراقبت از خودم خسته ام
کمی مواظبم باش
برادرانه
دلم میخواهد از خیابان نترسم...
از تنهایی
از صدای بوق ماشین ها...
کوچه های خلوت....
سنگ تهمت...
دلم لک زده برای آزادی
آزادی از چشم های ناپاک..
کمی باور..
و فرار از قضاوت..
میخواهم کمی لبخند بزنم
ولی کسی به نجابتم شک نکند...
گاهی کمی مهربان باشم
من یک زن ایرانی ام
دلم کمی رهایی میخواهد...
مرد ایرانی
کمی برادرم باش...
- ۲.۴k
- ۰۹ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۴۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط