گفتم از عشق بگو گفت ه حالت خوب است

گفتم از عشق بگو! گفت كه حالت خوب است؟!
بس كن از عشق نگو! فتنه ي شهرآشوب است!

گفتم انصاف تو را شُكر! چرا بي رحمي؟!
گفت: عاشق همه جا عنصرِ نامطلوب است!

گفتم آخر تو چه از عشق خبر داري؟ ها؟!
عاشقي شيوه ي رندانِ "اَبَر ايّوب" است!

آسمان، بار امانت ... تو كه ناآگاهي!
قرعه ي فال به نامِ دلِ من مكتوب است!

بغض آمد، نمِ اشكي وُ سپس افشا كرد:
تا ابد، قلب من از رفتنِ او معيوب است!
دیدگاه ها (۲)

باید مردی باشدتا آینه را از دست زنی بکشددستانش را گرم فشار د...

# پنددر زندگی ات لزومی ندارد که نگران عقیده و نظر دیگران درب...

زیبایے نگاهت ستودنے ستکاش حواست به چشمانت باشد...چشمانیکه رس...

دوش به هر جا که بدی دانم کامروز ز غمگشته بود همچو دلم مسجد ل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط