گفتم از عشق بگو گفت ه حالت خوب است
گفتم از عشق بگو! گفت كه حالت خوب است؟!
بس كن از عشق نگو! فتنه ي شهرآشوب است!
گفتم انصاف تو را شُكر! چرا بي رحمي؟!
گفت: عاشق همه جا عنصرِ نامطلوب است!
گفتم آخر تو چه از عشق خبر داري؟ ها؟!
عاشقي شيوه ي رندانِ "اَبَر ايّوب" است!
آسمان، بار امانت ... تو كه ناآگاهي!
قرعه ي فال به نامِ دلِ من مكتوب است!
بغض آمد، نمِ اشكي وُ سپس افشا كرد:
تا ابد، قلب من از رفتنِ او معيوب است!
بس كن از عشق نگو! فتنه ي شهرآشوب است!
گفتم انصاف تو را شُكر! چرا بي رحمي؟!
گفت: عاشق همه جا عنصرِ نامطلوب است!
گفتم آخر تو چه از عشق خبر داري؟ ها؟!
عاشقي شيوه ي رندانِ "اَبَر ايّوب" است!
آسمان، بار امانت ... تو كه ناآگاهي!
قرعه ي فال به نامِ دلِ من مكتوب است!
بغض آمد، نمِ اشكي وُ سپس افشا كرد:
تا ابد، قلب من از رفتنِ او معيوب است!
- ۱۰.۲k
- ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط