سه پارتی. وقتی قبلا دوستش داشتی اما

ویوا.ت
سلام من ا.ت هستم من یه پدر سخت گیر دارم عاشق طرح لباس هستم و آرزو دارم یک روز یک پاساژ لباس میزنم من مطمئنم به آرزوی خود میرسم بالاخره توانستم پدر و مادرم را راضی کنم و به کره سفر کردم و الان در سئول هستم و من خیلی خوشحال هستم
پس از چند سال سخت تلاش کردن برای رسیدن به هدفم رسیدم هوووو

یک روز داشتم داشتم در پاساژ قدم میزدم و یک طراحی کت و شلوار مردانه میکردم که خوردم به کسی و برگه های دستم افتاد رو زمین و پخش شد خودم هم افتادم اما هیچیم نشد
ویو جین
امشب تولد تهیونگ بود با جونگ کوک اومدیم بیرون تا برای ته کادو بگیریم تصمیم گرفتیم بریم پاساژ معروف سئول از جونگ کوک جدا شدم اون رفت طبقه بالا و من طبقه پایین رو داشتم میگشتم جیمین با تهیونگ رفت بیرون و بقیه هم خانه را آماده می‌کردند خیلی عجله داشتم واسه همین تند تند راه میرفتم که خوردم به یک نفر
دیدم افتاد زمین کلی برگه دستش بود نشستم تا کمکش کنم که سرم رو بلند کردم وایی باورم نمیشه خیلی خوشگل بود یه لحظه یه جوری شدم
ویو(راوی)
ا.ت سرش رو بلند کرد تا اون فرد که ماسک زده بود رو دید یاد عشق بچه گیش افتاد چشماش دقیقا شبیه همون بود اون یه آیدل بود و تقریبا 5 سال ازش بزرگتر بود خیلی دلش می‌خواست از نزدیک اون رو ببینه اما هیچ وقت نشد

ادامه پارت بعد👋💜😘☺️😚
دیدگاه ها (۰)

پارت2. وقتی دستش داشتی اما

لباس دخترا

نظر بدید چه موضوعی باشه؟

کوکیی

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط