whyhim
#why_him
part:90
آنالی:جونگ کوککککک!
جونگکوک:باشه باشه برو لباستو بپوش کمتر رو مخ من راه برو.
آنالی:غول بیابونی(زیر لب
.........
کنار جونگ کوک وایستادم که آروم موهامو نوازش کرد و بوسه ای روی سرم زد.
جونگکوک:بریم فندق کوچولو؟
اهومی زیر لب گفتم و باهم از اتاق خارج شدیم.
دست جونگ کوک رو محکم گرفتم و به پسری که روبه روم بود چشم دوختم قیافه خیلی آشنایی واسم داشت ولی یادم نمیومد.
با قدم های آروم سمتم اومد و منو محکم بغل کرد.
منم آروم دستامو دورش حلقه کردم و بغلش کردم شاید نمی شناختمش ولی اون خیلی خوب منو میشناخت.
آروم ازم جداشد که دستمو سمت صورتش بردم و آروم اشکاشو پاک کردم.
آنالی:من اینجام چرا گریه میکنی؟
آرتو:خیلی دلم واست تنگ شده بود آبجی کوچولوم(بغض
آرتو: جونگ کوک خیلی ازت ممنونم!
جونگکوک:اوم قابلی نداشت کاری نکردم که؛
آرتو: همین که خواهرمو بهم برگردوندی خودش کلی کاره!
آنالی: راستی تهی کجاست؟
ادامه دارد...........∆
part:90
آنالی:جونگ کوککککک!
جونگکوک:باشه باشه برو لباستو بپوش کمتر رو مخ من راه برو.
آنالی:غول بیابونی(زیر لب
.........
کنار جونگ کوک وایستادم که آروم موهامو نوازش کرد و بوسه ای روی سرم زد.
جونگکوک:بریم فندق کوچولو؟
اهومی زیر لب گفتم و باهم از اتاق خارج شدیم.
دست جونگ کوک رو محکم گرفتم و به پسری که روبه روم بود چشم دوختم قیافه خیلی آشنایی واسم داشت ولی یادم نمیومد.
با قدم های آروم سمتم اومد و منو محکم بغل کرد.
منم آروم دستامو دورش حلقه کردم و بغلش کردم شاید نمی شناختمش ولی اون خیلی خوب منو میشناخت.
آروم ازم جداشد که دستمو سمت صورتش بردم و آروم اشکاشو پاک کردم.
آنالی:من اینجام چرا گریه میکنی؟
آرتو:خیلی دلم واست تنگ شده بود آبجی کوچولوم(بغض
آرتو: جونگ کوک خیلی ازت ممنونم!
جونگکوک:اوم قابلی نداشت کاری نکردم که؛
آرتو: همین که خواهرمو بهم برگردوندی خودش کلی کاره!
آنالی: راستی تهی کجاست؟
ادامه دارد...........∆
- ۷۶۸
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط