دارم یاد میگیرم
من زیاد فکر میکنم. شاید اصلا مشکل من همین باشد...
زیاد فکر کردن...
و از وقتی تو تصمیم گرفته ای بروی من بارها به رفتن فکر کرده ام...
اما نمیشود...
آدم عاشق که باشد با خیال محبوبش زندگی میکند...
آدم عاشق موجودیتش به عشق است...
من نمیروم اما یاد میگیرم دلخوش هیچ بودنی نباشم...
یاد میگیرم دستهایم را به گرمای هیچ دستی عادت ندهم
و چشمهایم را به انتظار یک نشانه از تو...
من یاد میگیرم دنیا مال امثال من نیست و حتی اگر روزی کسی آمد و برایم از بهشت دنیا گفت فقط لبخند بزنم...
میبینی از وقتی رفته ای چه چیزهایی یاد گرفته ام...
چقدر بزرگتر شده ام...
فقط نمیفهمم دلیل این اشکهای بی دلیل چیست؟
زیاد فکر کردن...
و از وقتی تو تصمیم گرفته ای بروی من بارها به رفتن فکر کرده ام...
اما نمیشود...
آدم عاشق که باشد با خیال محبوبش زندگی میکند...
آدم عاشق موجودیتش به عشق است...
من نمیروم اما یاد میگیرم دلخوش هیچ بودنی نباشم...
یاد میگیرم دستهایم را به گرمای هیچ دستی عادت ندهم
و چشمهایم را به انتظار یک نشانه از تو...
من یاد میگیرم دنیا مال امثال من نیست و حتی اگر روزی کسی آمد و برایم از بهشت دنیا گفت فقط لبخند بزنم...
میبینی از وقتی رفته ای چه چیزهایی یاد گرفته ام...
چقدر بزرگتر شده ام...
فقط نمیفهمم دلیل این اشکهای بی دلیل چیست؟
۳.۲k
۱۲ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.