پارت ۷
پارت ۷
آیدل رویایی من
ات ویو
رفتیم خونه ته تصمیم با یونتان بریم بیرون وقتی رفتیم ته گفت من میرم سوپر مارکت تو و یونتان اینجا باشین قبول کردم وقتی رفت داشتم یونتان بازی میکردم که چیزی رو دهنم حس کردم و سیاهی دیگه هیچی نفهمیدم
ته ته ویو
با ات رفتیم خونم و یونتان برداشتیم رفتیم بیرون من رفتم سوپر مارکت به ات گفتم با یونتان وایسن تا من بیام داشتم خرید میکردم که صدای پار کردن یونتان اومد رفتم بیرون دیدم ات و دارن میبرن هرچی دویدم نتونستم بگیرمشون
زنگ زدم کوک که بعد ۱ بوق برداشت
کوک : سلام داداش جونم
ته : کوک ا...ا...ا....اتتتت و اتوووو (با بغض)
کوک : چیشده بگو دیگه نکنه بلائی سرش اومده
ته : کوک اتو دزدیدن من فقط یه ثانیه رفتم مغازه(با گریه)
کوک: چییییی چطور ممکنه. ته قطع کن یکی بهم پیام داد
ته: داداش چیزی پیدا کردی به منم بگو
کوک: باشه آروم باش فعلا
کوک ویو
ته بهم زنگ زد و گفت اتو دزدیدن وسطای حرفمون یکی بهم پیام داد پیام از طرف یه شماره نا شناس بود وقتی پیامو باز کردم عکس ات بود که با طناب به صندلی بسته شده بود زیرش نوشته بود اگه میخوای خواهرت آزاد بشه ۵۰ میلیون وون بیار تا بگیریش😏
دارم دیوونه میشم کار کیهههههه
ات ویو :وقتی چشمامو باز کردم دیدم با طناب به صندلی بسته شدم در باز شد و کسی که دیدم مو به تنم سیخ شد اون اون اووووون.......
خماری...
شرطا
لایک۸
کامنت۶
زود شرطا رو بریونین که پار بعدی رو بزارم
آیدل رویایی من
ات ویو
رفتیم خونه ته تصمیم با یونتان بریم بیرون وقتی رفتیم ته گفت من میرم سوپر مارکت تو و یونتان اینجا باشین قبول کردم وقتی رفت داشتم یونتان بازی میکردم که چیزی رو دهنم حس کردم و سیاهی دیگه هیچی نفهمیدم
ته ته ویو
با ات رفتیم خونم و یونتان برداشتیم رفتیم بیرون من رفتم سوپر مارکت به ات گفتم با یونتان وایسن تا من بیام داشتم خرید میکردم که صدای پار کردن یونتان اومد رفتم بیرون دیدم ات و دارن میبرن هرچی دویدم نتونستم بگیرمشون
زنگ زدم کوک که بعد ۱ بوق برداشت
کوک : سلام داداش جونم
ته : کوک ا...ا...ا....اتتتت و اتوووو (با بغض)
کوک : چیشده بگو دیگه نکنه بلائی سرش اومده
ته : کوک اتو دزدیدن من فقط یه ثانیه رفتم مغازه(با گریه)
کوک: چییییی چطور ممکنه. ته قطع کن یکی بهم پیام داد
ته: داداش چیزی پیدا کردی به منم بگو
کوک: باشه آروم باش فعلا
کوک ویو
ته بهم زنگ زد و گفت اتو دزدیدن وسطای حرفمون یکی بهم پیام داد پیام از طرف یه شماره نا شناس بود وقتی پیامو باز کردم عکس ات بود که با طناب به صندلی بسته شده بود زیرش نوشته بود اگه میخوای خواهرت آزاد بشه ۵۰ میلیون وون بیار تا بگیریش😏
دارم دیوونه میشم کار کیهههههه
ات ویو :وقتی چشمامو باز کردم دیدم با طناب به صندلی بسته شدم در باز شد و کسی که دیدم مو به تنم سیخ شد اون اون اووووون.......
خماری...
شرطا
لایک۸
کامنت۶
زود شرطا رو بریونین که پار بعدی رو بزارم
۱۰.۱k
۲۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.