ویس دیوانگی را دوست

ویسِ دیوانگی را دوست..
چرا که ما را جمع میکند در یک پوست(همون پست)..
ما باشین و جمع..
خل و چل و چند رنگ..
یکی دیوانه..
یکی مشنگ..
دیگری شووردار..
و یکی قشنگ..
خواهری پس از خواهر..
اول نفر شصتی..
و بعدِ آخر هفتاد..
یک تک داریم هشتاد..
یکی باشد عمه ی صاحبِ هر بدبخت..
بعدی را خاله داریم خوشبخت..
هر که را دیده کردی گوید..
#ای_عم_مظلوم..
از این رو ما را سخن گفتند #جمع‌ه_مظلوم..!!


#فاطمه_آشوب

پ.ن:رزی‌تا دیدی نوشتمش..خخخ
اونم ساعت ۴ صبح..○_○

خیلی دوستون دارم..❤
خیلی برام عزیزین..♥
امیدوارم دوستیمون پایدار باشه..♡
باشد تا یک شعری دیگر..♡

پ.ن:اونایی که مظلوم نیستید..
منتظرِ یه شعر از من باشید..☺


راستی صبحتون بخیر..❤☺
دیدگاه ها (۱۷۲)

از خودم بی زار میشوم.. وقتی خاتمه ی همه ی اشعارم.. #تو باشی....

السلام علیکم بر همه..✋میگن تو خونه نشین پیر میشی..خب ماهم قب...

خواب دیدم که درمقابلِ آنچه مینگارم.. مبلغی به من میدهند.. نم...

امشب چیزی از من نخواهد ماند.. عقلم را که ثانیه به ثانیه پر و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط