ایکاش دلت از دل تنگم خبری داشت
ایکاش دلت از دل تنگم خبری داشت
یا ناله من در دل سنگت اثری داشت
یا شام فراقت ز پی خود سحری داشت
یا نرگس مخمور تو بر من نظری داشت
ترسم نشوی با خبر از حال دل من
تا سوسن و سنبل به در آید ز گِلِ من
هر ** که تو را دید ز خود کرد فراموش
هر ** که لبت دید شد از غیر تو خاموش
ایکاش شبی تنگ در آغوش تو باشم
می از کف تو گیرم و مدهوش تو باشم
خوش بخت تر از من بُوَد آن پیرهن تو
شب تا به سحر نرم خورد بر بدن تو
گیرد همه شب تنگ در آغوش تن تو
افتد به برش زلف شکن در شکن تو
ای ماهِ من، آه از تو، به عاشق نظری کن
ای آهِ من، آه از تو به قلبش اثری کن
ایکاش سرم بر سر زانوی تو باشد
یا پنجه من شانه گیسوی تو باشد
ایکاش بیایی و نهی لب به لب من
تا خوش گذرد با سر زلف تو شب من
یا ناله من در دل سنگت اثری داشت
یا شام فراقت ز پی خود سحری داشت
یا نرگس مخمور تو بر من نظری داشت
ترسم نشوی با خبر از حال دل من
تا سوسن و سنبل به در آید ز گِلِ من
هر ** که تو را دید ز خود کرد فراموش
هر ** که لبت دید شد از غیر تو خاموش
ایکاش شبی تنگ در آغوش تو باشم
می از کف تو گیرم و مدهوش تو باشم
خوش بخت تر از من بُوَد آن پیرهن تو
شب تا به سحر نرم خورد بر بدن تو
گیرد همه شب تنگ در آغوش تن تو
افتد به برش زلف شکن در شکن تو
ای ماهِ من، آه از تو، به عاشق نظری کن
ای آهِ من، آه از تو به قلبش اثری کن
ایکاش سرم بر سر زانوی تو باشد
یا پنجه من شانه گیسوی تو باشد
ایکاش بیایی و نهی لب به لب من
تا خوش گذرد با سر زلف تو شب من
۲.۵k
۲۴ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.