من دیدم از همان سر صبح آسوده

من دیدم از همان سرِ‌ صبحِ آسوده
هی بوی بال کبوتر و
نایِ تازه‌ی نعنای نورسیده می‌آید
پس بگو قرار بود که تو بیایی و ... من نمی‌دانستم!
دردت به جانِ بی‌قرارِ پُر گریه‌ام
پس این همه سال و ماهِ ساکتِ من کجا بودی؟

سیدعلی_صالحی
دیدگاه ها (۳)

‍ پاییز فصل مردان چهل ساله است!فصل آرزوهای باران خورده، رویا...

درد یعنی تـــــو نباشی بغلم ناز کنیرادیو لحظه ای آواز بنان پ...

کسی سوال می‌کند :به خاطر چه زنده‌ای ؟و من برای زندگی ،تو را ...

چه خبر؟حال چشم هایت خوب است؟!هنوز وقت خندیدن بادام شیرین تع...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

Mafias Stepdaughter

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط