وقتی فهمیدی خواهر ناتنیشی (When you found out her step si
وقتی فهمیدی خواهر ناتنیشی (When you found out her step sister )
part ¹³
وقتی بهش اینارو گفتم چرخید سمتم و نگام کرد
اروم زدم ب بازوش
+یاا چیکار داری میکنی؟...چرا هنوز اینجایی؟
هیچ عکس العملی ازش ندیدم اروم هلش داپم ب بیرون
+بروو بیرون میخام لباس عوض کنم
درو از روش بستم بدو بدو و خوشحال رفتم سمت کمد لباسام واییی چی بپوشم؟ الان جین سوک اومده نشسته خونمون عرررررررررررر چی بپوشم یااا من ک لباس ندارم اه گندش بزنن یکی رو میپوشم حالا
لباسم رو عوض کردم و رفتم توی آشپز خونه
شیرینی گردویی هایی ک مامانم پخته بود رو برداشتم و توی ی ظرف گذاشتم و بردم ک یهو جین سوک بلند شد اومد طرفت تا سینی رو بگیره
&جئون مین بذار کمکت کنم*سینی رو از دستش گرفت*
+ممنون
سینی رو دادم بهش و نشستیم رو مبل
اون داداش احمقم نشسته بود بالشت رو تو بغل گرفته بود قبل از اومدن من با جین سوک داشتن مسابقه ی بسکتبال نگاه میکردن وقتی نشستم جین سوک...
&میتونم......
part ¹³
وقتی بهش اینارو گفتم چرخید سمتم و نگام کرد
اروم زدم ب بازوش
+یاا چیکار داری میکنی؟...چرا هنوز اینجایی؟
هیچ عکس العملی ازش ندیدم اروم هلش داپم ب بیرون
+بروو بیرون میخام لباس عوض کنم
درو از روش بستم بدو بدو و خوشحال رفتم سمت کمد لباسام واییی چی بپوشم؟ الان جین سوک اومده نشسته خونمون عرررررررررررر چی بپوشم یااا من ک لباس ندارم اه گندش بزنن یکی رو میپوشم حالا
لباسم رو عوض کردم و رفتم توی آشپز خونه
شیرینی گردویی هایی ک مامانم پخته بود رو برداشتم و توی ی ظرف گذاشتم و بردم ک یهو جین سوک بلند شد اومد طرفت تا سینی رو بگیره
&جئون مین بذار کمکت کنم*سینی رو از دستش گرفت*
+ممنون
سینی رو دادم بهش و نشستیم رو مبل
اون داداش احمقم نشسته بود بالشت رو تو بغل گرفته بود قبل از اومدن من با جین سوک داشتن مسابقه ی بسکتبال نگاه میکردن وقتی نشستم جین سوک...
&میتونم......
۹.۳k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.