P7
P7
لیا: کوک بس کن
کوک: اگه نکنم چی میشه(پوزخند)
لیا: دوست ندارم خب کسی به بدنم دست بزنه
کوک: باشه میزارم واسه بعد عروسی که ۴ روز دیگست آماده شو بریم بیرون
یه توضیح کوچولو
الان ساعت ۹ شب هست تو فیک و میخوان برن بار
لیا: ام کوک من تاحالا بار نرفتم
کوک: پس با من قراره بری فقط نزدیک کسی نشو
لیا: باشه
کوک: لیا چرا اینقدر لباست بازه برو عوضش کن(جدی)
لیا: کوک بزار با همین بیام لطفا
کوک: به یه شرطی
لیا: هرچی باشه قبوله
کوک: امشب س.ک.س کنیم
لیا: خب باشه داریم برمیکردیم برام خوراکی میخری
کوک: باشه عروسک من
رفتن تو ماشین
لیا ویو
کوک کل راه دستش روی رونم بود نمیدونم امشبو میتونم تحمل کنم یا نه لباسم واقعا خیلی باز بود آخه من عاشق این لباس بودم
کوک: پیاده شو بیبی
لیا: باشه
داشتن میرفتن داخل که کوک دستشو دور کمر لیا حلقه کرد بوی سیگار و مشروب داشت لیا رو خفه میکرد که براش عادی شد
رفتن یجا نشستن
کوک و لیا داشتن مشروب میخوردن
کوک اصلا مست نشد اما لیا مسته مست بود
کوک و لیا تا ساعت۱۲ شب اونجا بودن
رفتن تو ماشین کوک برای لیا کلی خوراکی گرفت وارد امارت شدن که
لیا: کوک بس کن
کوک: اگه نکنم چی میشه(پوزخند)
لیا: دوست ندارم خب کسی به بدنم دست بزنه
کوک: باشه میزارم واسه بعد عروسی که ۴ روز دیگست آماده شو بریم بیرون
یه توضیح کوچولو
الان ساعت ۹ شب هست تو فیک و میخوان برن بار
لیا: ام کوک من تاحالا بار نرفتم
کوک: پس با من قراره بری فقط نزدیک کسی نشو
لیا: باشه
کوک: لیا چرا اینقدر لباست بازه برو عوضش کن(جدی)
لیا: کوک بزار با همین بیام لطفا
کوک: به یه شرطی
لیا: هرچی باشه قبوله
کوک: امشب س.ک.س کنیم
لیا: خب باشه داریم برمیکردیم برام خوراکی میخری
کوک: باشه عروسک من
رفتن تو ماشین
لیا ویو
کوک کل راه دستش روی رونم بود نمیدونم امشبو میتونم تحمل کنم یا نه لباسم واقعا خیلی باز بود آخه من عاشق این لباس بودم
کوک: پیاده شو بیبی
لیا: باشه
داشتن میرفتن داخل که کوک دستشو دور کمر لیا حلقه کرد بوی سیگار و مشروب داشت لیا رو خفه میکرد که براش عادی شد
رفتن یجا نشستن
کوک و لیا داشتن مشروب میخوردن
کوک اصلا مست نشد اما لیا مسته مست بود
کوک و لیا تا ساعت۱۲ شب اونجا بودن
رفتن تو ماشین کوک برای لیا کلی خوراکی گرفت وارد امارت شدن که
۴.۳k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.