جان پدر تو جلوه خوبان ندیدهای

جان پدر! تو جلوه خوبان ندیده‌ای؟
روی چو ماه و زلف پریشان ندیده‌ای؟
ننشسته‌ای به گوشه‌ای از درد عاشقی؟
آن دم ز در رسیدن جانان ندیده‌ای؟

خیال می‌کرد پدرش این چیزها را نمی‌فهمد و ندیده پدرش گفت :

جان پسر! تو سفره بی نان ندیده‌ای
جنگ عیال و گریه طفلان ندیده‌ای
ننشسته‌ای به گوشه‌ای از درد قرض خوار
آنگه ز در رسیدن مهمان ندیده‌ای
دیدگاه ها (۰)

هاکان فیدان وزیر خارجه ترکیه در مصاحبه با فرانس ۲۴ در خصوص و...

شهید کریم

فاطمه واژه ی بی خاتمه

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط