پارت 12🎼
پارت 12🎼
ات: نه من با تو هیچ حرفی ندارم الانم برو
جیهوپ: ات لطفا گوش کن
ات: فقط یه دقیقه
جیهوپ: باشه
ات: زود بگو تا هان سو نیومده بگو و برو
جیهوپ: ات من شب و روز خواب ندارم من حتی بیشتر از تو لی هی رو دوست داشتم اما اما اون عوضی ها نذاشتن و دخترم رو کشتن من انتقام دخترم رو از اونا میگیرم و اینو بهت قول میدم حتی دیگه کار مافیایی هم نمیکنم
ات: همین فقط میخواستی همینا رو بگی تو میدونی لی هی چقدر دوست داشت یه روز کامل خوب با تو وقت بگذرونه اما تو تو این کارو نکردی و دنبال خون و خونریزی بود اون از اون دختر معصوم که مرد اینم از لی هی که مرد
جیهوپ: ارع من میدونم خودمم اینو میدونم که نتونستم خوب براش پدری کنم اما من خیلی دوستش داشتم
ات: اما الان اینا دیگه فایده نداره پس لطفا از اینجا برو الاناس که هان سو بیاد و دوست ندارم تو رو ببینه
جیهوپ: اما من پدرشم و حقمه که بچه خودمو ببینم
هان سو: مامان من امدم
تو تو اینجا چیکار میکنی
جیهوپ: پسرم خوش امدی من امدم ببینمت
هان سو: من نمیخوام تو رو ببینم همین الان از اینجا برو
ات: پسرم درست با بابات صحبت کن
هان سو: مامان این ادم کسی هست که باعث شد تا خواهرم بمیره
جیهوپ: پسرم این حرفو نزن
هان سو: گمشه همین الان گم شو بیرون
جیهوپ: باشه پسرم من میرم اما بازم میام
هان سو: گمشوو دیگه هم اینطرفا نبینمت
جیهوپ: نه ات نه هان سو هیچ کدومشون دوست نداشتن من اونجا وایسم و منو از خونه بیرون کردن نمیدونم کی قراره منو ببخشن😕
ات: پسرم اون پدرته هرکاری هم کرده باشه پدرته نباید باهاش این کارو میکردی
هان سو: مامان خسمه الان میخوام برم بخوابم تو هم چیزی نگو
ات: هان سو خیلی حالش بده ار وقتی لی هی مرده خیلی عصبانی و سرکش شده
جیهوپ: رفتم هتل همه جا به هم ریخته بود 10تا شیشه ویسکی سفارش دادم و همش رو خوردم اینقدر مست بودم که نمیدونم کی خوابم برد...
ات: نه من با تو هیچ حرفی ندارم الانم برو
جیهوپ: ات لطفا گوش کن
ات: فقط یه دقیقه
جیهوپ: باشه
ات: زود بگو تا هان سو نیومده بگو و برو
جیهوپ: ات من شب و روز خواب ندارم من حتی بیشتر از تو لی هی رو دوست داشتم اما اما اون عوضی ها نذاشتن و دخترم رو کشتن من انتقام دخترم رو از اونا میگیرم و اینو بهت قول میدم حتی دیگه کار مافیایی هم نمیکنم
ات: همین فقط میخواستی همینا رو بگی تو میدونی لی هی چقدر دوست داشت یه روز کامل خوب با تو وقت بگذرونه اما تو تو این کارو نکردی و دنبال خون و خونریزی بود اون از اون دختر معصوم که مرد اینم از لی هی که مرد
جیهوپ: ارع من میدونم خودمم اینو میدونم که نتونستم خوب براش پدری کنم اما من خیلی دوستش داشتم
ات: اما الان اینا دیگه فایده نداره پس لطفا از اینجا برو الاناس که هان سو بیاد و دوست ندارم تو رو ببینه
جیهوپ: اما من پدرشم و حقمه که بچه خودمو ببینم
هان سو: مامان من امدم
تو تو اینجا چیکار میکنی
جیهوپ: پسرم خوش امدی من امدم ببینمت
هان سو: من نمیخوام تو رو ببینم همین الان از اینجا برو
ات: پسرم درست با بابات صحبت کن
هان سو: مامان این ادم کسی هست که باعث شد تا خواهرم بمیره
جیهوپ: پسرم این حرفو نزن
هان سو: گمشه همین الان گم شو بیرون
جیهوپ: باشه پسرم من میرم اما بازم میام
هان سو: گمشوو دیگه هم اینطرفا نبینمت
جیهوپ: نه ات نه هان سو هیچ کدومشون دوست نداشتن من اونجا وایسم و منو از خونه بیرون کردن نمیدونم کی قراره منو ببخشن😕
ات: پسرم اون پدرته هرکاری هم کرده باشه پدرته نباید باهاش این کارو میکردی
هان سو: مامان خسمه الان میخوام برم بخوابم تو هم چیزی نگو
ات: هان سو خیلی حالش بده ار وقتی لی هی مرده خیلی عصبانی و سرکش شده
جیهوپ: رفتم هتل همه جا به هم ریخته بود 10تا شیشه ویسکی سفارش دادم و همش رو خوردم اینقدر مست بودم که نمیدونم کی خوابم برد...
۹.۴k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.