پارت 13🎼
پارت 13🎼
جیهوپ: از خوا بیدار شدم دیدم همه جا پر از شسشه ویسکی هست و خونه بهم ریخته هست زنگ زدم به خدمتکار و امد خونه رو تمیز کرد
بعد از اینکه کارام رو انجام دادم رفتم سر قبر لی هی
دخترم من امد ببخشید دیر امدم دخترم اینجا سردته همیشه هر وقت سردت میشد میومدی داخل بغلم میخوابیدی از صدای رعدو برق میترسیدی الان چیکار میکنی دخترم ببین من برات لباس گرفتم اما نتونستم بهت بدمش ببخشید که نتونستم ازت خوب مراقبت کنم الانم مادرت و برادرت منو نمی بخشن من الان خیلی بهت نیاز دارم هق هق
ات: داشتم میرفتم سر قبر لی هی دیدم جیهوپ اونجاست رفتم و پشت یکی از قبر ها نشستم وقتی به حرفاش گوش کردم دلم تیکه تیکه شد رفتم پیش نشستم
جیهوپ: ات تو هستی اهم خوب من دیگه داشتم میرفتم مزاحمت نمیشم
ات: نه جیهوپ بیا بشین اینجا عیب ندارع میخوام باهات صحبت کنم
راستش من الان به حرفات که گوش دادم متوجه شدم که در حقت خیلی بی انصافی کردم ارع جو دانته دشمن تو بود نباید این بلا سر لیهی میومد ولی دیگه اینم شغل تو هست
و دیگه لی هی مرده و نمیشه کاریش کرد و ما باید در این حالت کنار هم باشیم و همو تنها نزاریم من میبخشمت
جیهوپ: اما هان سو چی حتی اگه شما منو ببخشید من نمیتونم خودمو ببخشم من باید همون موقع کارمو ترک میکردم
هان سو: رفته بودم گل فروشی و برای لی هی گل گرفته بودم امدم بزارم سر قبرش دیدم بابا و مامانم اونجا نشستن بعد از اینکه به حرفاشون گوش کردم فهمیدم که پدرم رو باید ببخشم
هان سو: پدر منم تو رو میبخشم و اینکه ببخشید باهات بد رفتاری کردم
جیهوپ: پسرم بیاین تو بغلم نمیدونین چقدر دلم براتون تنگ شده بود
ات: خوب جیهوپ کادوی لی هی رو بهش بده تا ما بریم
جیهوپ: لباس لی هی رو گذاشتیم رو قبرش و رفتیم خونه....
اسلاید دوم لی هی و لباسی که جیهوپ براش خرید❤🥲
جیهوپ: از خوا بیدار شدم دیدم همه جا پر از شسشه ویسکی هست و خونه بهم ریخته هست زنگ زدم به خدمتکار و امد خونه رو تمیز کرد
بعد از اینکه کارام رو انجام دادم رفتم سر قبر لی هی
دخترم من امد ببخشید دیر امدم دخترم اینجا سردته همیشه هر وقت سردت میشد میومدی داخل بغلم میخوابیدی از صدای رعدو برق میترسیدی الان چیکار میکنی دخترم ببین من برات لباس گرفتم اما نتونستم بهت بدمش ببخشید که نتونستم ازت خوب مراقبت کنم الانم مادرت و برادرت منو نمی بخشن من الان خیلی بهت نیاز دارم هق هق
ات: داشتم میرفتم سر قبر لی هی دیدم جیهوپ اونجاست رفتم و پشت یکی از قبر ها نشستم وقتی به حرفاش گوش کردم دلم تیکه تیکه شد رفتم پیش نشستم
جیهوپ: ات تو هستی اهم خوب من دیگه داشتم میرفتم مزاحمت نمیشم
ات: نه جیهوپ بیا بشین اینجا عیب ندارع میخوام باهات صحبت کنم
راستش من الان به حرفات که گوش دادم متوجه شدم که در حقت خیلی بی انصافی کردم ارع جو دانته دشمن تو بود نباید این بلا سر لیهی میومد ولی دیگه اینم شغل تو هست
و دیگه لی هی مرده و نمیشه کاریش کرد و ما باید در این حالت کنار هم باشیم و همو تنها نزاریم من میبخشمت
جیهوپ: اما هان سو چی حتی اگه شما منو ببخشید من نمیتونم خودمو ببخشم من باید همون موقع کارمو ترک میکردم
هان سو: رفته بودم گل فروشی و برای لی هی گل گرفته بودم امدم بزارم سر قبرش دیدم بابا و مامانم اونجا نشستن بعد از اینکه به حرفاشون گوش کردم فهمیدم که پدرم رو باید ببخشم
هان سو: پدر منم تو رو میبخشم و اینکه ببخشید باهات بد رفتاری کردم
جیهوپ: پسرم بیاین تو بغلم نمیدونین چقدر دلم براتون تنگ شده بود
ات: خوب جیهوپ کادوی لی هی رو بهش بده تا ما بریم
جیهوپ: لباس لی هی رو گذاشتیم رو قبرش و رفتیم خونه....
اسلاید دوم لی هی و لباسی که جیهوپ براش خرید❤🥲
۱۰.۳k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.