گلچینی ریا بر انگیز از کتاب سه دقیقه در قیامت

گلچینی رؤیا بر انگیز از کتاب سه دقیقه در قیامت:
من وارد باغی شدم که انتهای آن مشخص نبود. از روی چمنهای عبور میکردم که بسیار نرم و زیبا بودند. بوی عطر گلهای مختلف مشام انسان را نوازش می داد. درختان آنجا، همه نوع میوه ای را در خود داشتند . میوه هایی زیبا و درخشان.من بر روی چمن ها دراز کشیدم. گویی یک تخت نرم و راحت شبیه پر قو بود. بوی عطر همه جا را گرفته بود. نغمه پرندگان و صدای شرشر آب رودخانه به گوش می رسید. به بالای سرم نگاه کردم. درختان میوه و یک درخت پر از خرما را دیدم . با خودم گفتم: خرمای اینجا چه مزه ای دارد ؟
یکباره دیدم درخت نخل به سمت من خم شد. من دستم را بلند کردم و یکی از خرماها را چیدم و داخل دهان گذاشتم. نمیتوانم شیرینی آن خرما را با چیزی از این دنیا مثال بزنم. آن خرما نمی دانید چقدر خوش مزه بود.
#سه_دقیقه_در_قیامت
#بهشت
#بریده_کتاب
✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۱)

....صفحه پر از اعمال خوب بود اما حالا تبدیل به کاغذ سفید شده...

وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم یک نفر جای من ...

بریده کتاب:همین طور که اعمال روزانه بررسی می شد به یکی از رو...

این کتاب روایتی از وقایعی است که در جریان تجربه نزدیک به مرگ...

فروش عمده قهوه هسته خرما

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط