عطروبوی مریمی ها را چو باد آورده است

عطروبوی مریمی ها را چو باد آورده است
شاعر امشب بازباران را به یاد آورده است

میرود افتان وخیزان چون خماری درد کش
گوییا تریاک چشمت اعتیاد آورده است

نازنین ازبس که در اوج کمالی بهر تو
حک نموده برنگینی ان یکاد آورده است

خواب را کرده حرام و نیمه شب در یاد توست
درد هایش گرچه شاعر رابه داد آورده است

در تمام عمر شاعر با عصای احتیاط
پیش تو بشکست آنرا اعتماد آورده است

در کلاس چشم تو دل کنده از زهد وریا 
دست هارا شسته انگار ارتداد آورده است
دیدگاه ها (۱)

کاش میشد نسبت به همه چیز "بی تفاوت باشم" دلم برای دل ساده و ...

کلبه ای که در آن می خندندبهتر از کاخی است که در آن دلتنگند.....

دل و جانم به تو مشغول ونظر در چپ و راست !تا ندانند حریفان که...

ساز دل گفت که تو زمزمه ی ناب منیصدف قعر دلی،گوهر جذاب منیشیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط