رمان پسر جذاب من ❤❤❤ پارت سوم
رمان پسر جذاب من ❤❤❤ پارت سوم
یهو چندتا پسر اومدن و یکی شون لیا رو گرفته بود و بقیه داشتن میزدن لیا رو
دافنه : لیا خانم نباید به چاعان نزدیک میشدی
لیا : به تو چه ربطی داره که من کی نزدیک میشم به کی نزدیک نمیشم
دافنه : خیلیم ربط داره
ارکان : ولش کنید
دافنه : نه ولش نکنید
ارکان : خیلی دوست داری به جرم کتک زدن بیوفتی زندان
دافنه : نه دوست ندارم
ارکان : پس ولش کنید بزارید بره
لیا : بدجوری حالتون رو میگیرم
لیا کاپشنشو برداشت و رفت
❤❤❤
اردا : کجا موندددددد
اجرین : باشه بابا داد زدن
لیا اومد
الیسا : اها لیا اومد
لیا : یاعیز گوشیم رو بده
یاعیز : چیشده
لیا : گفتم بده
یاعیز : بیا
لیا زنگ زد به اداره پلیس
اداره پلیس : سلام بفرمائید اداره پلیس
لیا : سلام میخواستم یه گزارش ضرب و شتم بدم
اداره پلیس : بفرمائید
لیا : دونفر به اسم دافنه و ارکان به چندتا پسر گفتن که منو کتک بزنن و اینکه دیروز دافنه و ارکان منو بردن لبه پرتگاه و هلم دادن
اداره پلیس : ادرستون رو بدید
لیا : مدرسه تایگو
اداره پلیس : الان میایم
لیا گوشی رو قطع کرد
یاعیز : الان زنگ زدی به پلیس
لیا : نه میخواستی زنگ بزنم اتش نشانی
همه خندیدن
لیا : دافنه ارکان میاید اینجا
دافنه : چیشده
لیا : بازیتون تا همین جا بود
ارکان : منظورت چیه
لیا : زنگ زدم به پلیس هر اتفاقی که امروز و دیروز سر من اوردین رو گفتم الان میان اینجا
ارکان : دیدی دافنه بهت گفتم نکن الان میریم زندان
❤❤❤
لیا : ..............
یهو چندتا پسر اومدن و یکی شون لیا رو گرفته بود و بقیه داشتن میزدن لیا رو
دافنه : لیا خانم نباید به چاعان نزدیک میشدی
لیا : به تو چه ربطی داره که من کی نزدیک میشم به کی نزدیک نمیشم
دافنه : خیلیم ربط داره
ارکان : ولش کنید
دافنه : نه ولش نکنید
ارکان : خیلی دوست داری به جرم کتک زدن بیوفتی زندان
دافنه : نه دوست ندارم
ارکان : پس ولش کنید بزارید بره
لیا : بدجوری حالتون رو میگیرم
لیا کاپشنشو برداشت و رفت
❤❤❤
اردا : کجا موندددددد
اجرین : باشه بابا داد زدن
لیا اومد
الیسا : اها لیا اومد
لیا : یاعیز گوشیم رو بده
یاعیز : چیشده
لیا : گفتم بده
یاعیز : بیا
لیا زنگ زد به اداره پلیس
اداره پلیس : سلام بفرمائید اداره پلیس
لیا : سلام میخواستم یه گزارش ضرب و شتم بدم
اداره پلیس : بفرمائید
لیا : دونفر به اسم دافنه و ارکان به چندتا پسر گفتن که منو کتک بزنن و اینکه دیروز دافنه و ارکان منو بردن لبه پرتگاه و هلم دادن
اداره پلیس : ادرستون رو بدید
لیا : مدرسه تایگو
اداره پلیس : الان میایم
لیا گوشی رو قطع کرد
یاعیز : الان زنگ زدی به پلیس
لیا : نه میخواستی زنگ بزنم اتش نشانی
همه خندیدن
لیا : دافنه ارکان میاید اینجا
دافنه : چیشده
لیا : بازیتون تا همین جا بود
ارکان : منظورت چیه
لیا : زنگ زدم به پلیس هر اتفاقی که امروز و دیروز سر من اوردین رو گفتم الان میان اینجا
ارکان : دیدی دافنه بهت گفتم نکن الان میریم زندان
❤❤❤
لیا : ..............
۱.۲k
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.