رهایم نکن

‌رهایم نکن
پیشانی‌ات وطن من است
به من گوش کن
و چون علفی هرز پشت این نرده‌ها رهایم نکن
هم‌چون کبوتری در کوچ
مرا وانگذار
هم‌چون ماه تیره‌روز
و به‌سان ستاره‌ای دریوزه
در میان شاخ‌سار
مرا با اندوهم رها نکن،
زندانی‌ام کن
با دستی که آفتاب می‌ریزد
بر دریچه‌ی زندانم
بازگرد تا بسوزانی‌ام
اگر مشتاق منی،
مشتاق من با سنگ‌هایم
با درخت‌های زیتونم
با پنجره‌هایم...
با گلم،
وطنم پیشانی توست
صدایم را بشنو
و تنها رهایم نکن.


#محمود_درویش
#برگردان: #محبوبه_افشاری

🗓●امروز نهم اوت سال‌روز درگذشت «محمود درویش» شاعر شهیر فلسطینی‌‌ست


🦋🌹🍃
دیدگاه ها (۲۹)

‌سالها گذشته...و من در یڪ عصر دلتنگبا فنجانی در دست،غرق در آ...

‌راه خویش میرفتم و نشان خویش داشتم و نمی دیدم نمی شنیدم که ع...

نیاز من به توقصه گل است با شبنمباغبان بهانه استمن با تو زنده...

عقل ڪجا پی برد شیوهٔ سودای عشقباز نیابی به عقل سر معمای عشق....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط