دنیای عجیب پارت نوزدهم

یه نگاه به سه تا پنجره ی کلبه افتادم که پرده هم داشت ولی پرده هاشو نکشیده بودن از توی کولم یه کاغذ و خودکار برداشتم و نوشتم: اونایی که نزدیک پنجره اید پرده هارو بکشید ممکنه کسی یا یه زامبی مارو ببینه.  و کاغذو به بچه های نزدیک پنجره نشون دادم و اونا پرده هارو کشیدن.  از بیرون صداهای مختلفی میومد...جیغ زدن،صدای زامبیا،صدای دویدن و کشیده شده پا روی زمین و.....    حدود نیم ساعت گذشت و فقط صدای زامبیا میومد که اونم بعد مدتی قطع شد...  صدای نزدیک شدن چندین ماشین اومد. هانی که نزدیک پنجره بود یکم از پنجره رو کنار زد یکم نگاه کرد و بعد با صدای ارومی به ما گفت:  پلیس و اورژانس و از این ماشینا که تو این روزا جنازه جا به جا میکنن باهاشون هست. ممدرضا:پس از اینجا بریم بیرون دیگه نه؟   دیانا:وایسیم یکم پلیس و اینا بیان دور منطقه و مطمئن بشیم امن امنه بعد بریم.   مرسلی:اره راست میگه چون ممکنه هنوزم زامبی اون بیرون باشه...  بعد از پنج دقیقه یه صدایی از بیرون اومد: لعنتی، زامبیا همهرو نفله کردن و بعدشم در رفتن.     مهدیس:پس فکر کنم دیگه امن باشه،بریم بیرون.  ارسلان اولین نفر از جاش پاشد و بقیه ام بلند شدیم و قفلو باز کردیم و رفتیم بیرون.  همه مشغول کار خودشون بودن و کسی به ما توجهی نکرد.  یه دختره که لباس پرستاری تنش بود و بالا سر یه جنازه بود یه نگاهی بهمون کرد و گفت:  آهای...شماها زنده اید؟  نیکا:اره دیگه..زنده ایم دیگه...    دختره:اها..پس لابد زامبیا گازتون گرفتن و شمام قراره تبدیل شید...   دیانا:نه هیچکدوممونو گاز نگرفتن.  دختره:یعنی شما از اینهمه اتفاق جون سالم به در بردید و هیچکدومتونم گاز نگرفتن...خیلی جالبه!  دختره رو به یه نفر دیگه که لباس پرستاری داشت: آیسان از اینا یه تست زامبی بگیر ببین سالمن یا نه.   آیسان:زده به سرت روژان ، اینجا که همه یا مردن یا دم مرگن از کی تست بگیرم اخه.  روژان:اگه یه لحظه سرتو بگیری بالا و چشم از اون جنازه ی بدبخت برداری میفهمی منظورم کیان.  آیسان سرشو اورد بالا و انگار از دیدن ما شوکه شد.  آیسان:شمام با اون قطاره اومدید اینجا؟  پارمیس:بله با همون قطار تهران مشهد اومدیم اینجا.   آیسان:تعجب اوره،چجوری الان زنده اید؟ حتا قطره ی خونم رو لباستون نیست.   پانیذ به کلبه اشاره کرد و گفت:اخه ما تونستیم بریم اونجا پناه بگیریم.  آیسان:خدا یکم از شانستون به منم بده،خوب حالا بیاید دنبالم ازتون یه تست بگیرم چون از کجا بدونیم شما واقعا سالمید؟  و راه افتاد و مام پشتش رفتیم. پیش یه ماشین آبمولانس وایستاد و از تو ماشین یه جعبه برداشت و از توش چندتا چیز دراورد که شکلش شبیه چوب بستنی بود ولی جنسش فرق داد و بهمون داد.
دیدگاه ها (۵)

موافقید کاور رمانو عوض کنم یا نه؟

ولی اسم نخست وزیر یونانو سرچ کنید خیلی قشنگه...

از دلایلی که فتوشاپو دوست دارم :

منو چقد دوص داریدددد؟ کمبود توجه گرفتممممممم

دانشگاه مرگ پارت ۲۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط