قبلا میتوانستم دختری بیفکر و بیخیال و آسوده باشم چون

قبلاً می‌توانستم دختری بی‌فکر و بی‌خیال و آسوده باشم؛ چون چیز ارزشمندی نداشتم که از دست بدهم!

ولی حالا تا آخر عمر یک نگرانی بزرگ خواهم داشت و هر وقت که تو از من دور باشی به همه‌ی اتومبیل‌هایی فکر می‌‌کنم که ممکن است تو را زیر بگیرند یا همه‌ی تخته‌های اعلامیه‌ای که ممکن است روی سرت بیفتد و یا همه‌ی میکروب‌های وحشتناکی که ممکن است بخوری. آرامش خیالم تا ابد از بین رفته است.
دیدگاه ها (۱)

در مدرسه حتی تو نرفتی ز خیالش استاد از او هندسه پرسید، غزل گ...

شانهکلمه‌ی به شدت عاشقانه‌ای‌ست!که فرقی ندارد مال من باشد که...

بسیار در دل آمد از اندیشه‌ها و رفتنقشی که آن نمی‌رود از دل،ن...

زندگی "عشق" نهفته‌ است به اندیشه‌ی تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط