کپشن

#کپشن
سلام
حالا..درستہ‌کہ‌ماتوآسایشگاه‌نبودیم‌هیچوقت
ولی‌خب‌بزارمنم‌مثل‌حبیب‌آخرین‌نامہ‌روازالان‌برات‌‌بنویسم‌
اگہ‌بدبودنخندبهم‌..خب؟:))
آخہ‌وقتی‌میخندی‌خوشگلترمیشی
منم‌نمیتونم‌جلوی‌خودموبگیرم
بازم‌مثل‌همہ‌ی‌این‌شبا‌کہ‌گذشت‌ونبودی‌دلتنگت‌میشم
الان‌نہ‌ها..
الانونمیگم!
این‌حرفامالِ‌بعدناس‌کہ‌نیستی
بعدناکہ‌تنهام
ببین‌نمیگم‌هیچوقت‌کسی‌نمیادا..میاد!
شایدیکی‌جات‌بیاد
شاید..یہ‌وقت‌یکی‌باشہ‌کنارم
یہ‌لباس‌سفید‌تنش‌باشہ‌‌و..منم‌لباس‌مشکی
یہ‌جوری‌بخنده‌برام‌کہ‌انگاراون‌منم‌و..من‌تو
آره
میدونی‌آدما‌کہ‌همیشہ‌تنهانمیمونن
حسن‌آقا..من‌میگم..توحوض‌خالی‌هم‌آدم‌تنها‌نیس
بالاخره‌یہ‌مورچہ‌ای‌کرمی‌چیزی..
خلاصہ‌یہ‌چی‌هست‌کہ‌آدم‌حوصلش‌سرنره‌و‌تنها‌نبا‌شہ
حالا‌تونیستی؟باشہ..
مابہ‌همین‌چیزام‌راضی‌ایم
آره..
"مابہ‌همین‌چیزام‌راضی‌ایم"
یادتہ؟..
یادتہ‌چقددوست‌داشتم؟
یادتہ‌گفتم‌هرکاری‌بخای‌برات‌میکنم؟
هرچی‌بخای‌ازم..آره؟
ولی‌خب..تونگفتی!
البتہ‌حقم‌داشتیا..چون..بہ‌هرحال..هیچوقت‌اندازه‌من‌دوسم‌نداشتی
اشکال‌نداره..نہ..
خلاصہ‌یکی‌زودترمیادمیشہ‌"عزیزِدل"
ماهم‌دیرتراومدیم‌شدیم‌خارِچشم..
نمیخام‌گلہ‌کنما..نہ‌بخدا..نہ‌بہ‌والله
میخام‌بگم‌آره..آره‌میخام‌بگم‌می‌ارزه
این‌روزاواون‌شبا‌می‌ارزه
بودنِ‌الانت‌بہ‌نبودنِ‌فردات‌خیلی‌می‌ارزه
نہ‌کہ‌‌فرداوفرداشبو‌فراموشت‌کنما..نہ
ولی‌بہ‌قول‌کیارشی‌کہ‌علیرضای‌داستان‌و‌نوشت..
همیشہ‌کہ‌نباس‌رسید‌بہ‌عشق‌و‌دستشو‌گرفت‌وقدم‌زد
بعضی‌وقتام‌باید‌یہ‌فاصلہ‌باشہ‌واسہ‌گریہ‌کردن
واسہ‌آروم‌شدن
همیشہ‌کہ‌نمیشہ‌بارون‌بیادو‌‌زیربارون‌و‌چتر‌گرمای‌عشقو‌حس‌کرد
بازم‌من‌میگم‌بعضی‌وقتام‌باید‌زمستون‌باشہ‌وسرد
ازپشتِ‌پنجره‌بہ‌بیرون‌نگاه‌کردوحسرت‌خورد..
مگہ‌نہ؟

پ.ن:حقیقتا‌‌تنها‌چیزی‌‌بود‌کہ‌برای‌خوب‌شدن‌بہ‌ذهنم‌خطورکرد..
قشنگہ‌گوش‌بدین
https://tehranpodcast.ir/podcast/آخرین-نامه-2/
#مسترپارک^^
#آخرین‌نامہ #علیرضاآریانفر
دیدگاه ها (۲۰)

#کپشنمیدونی‌چیہ‌حالم‌خوبہ‌اماتویہ‌حالت‌خنثی‌بہ‌سر‌میبرم نہ‌خ...

روزت‌مبارک‌بهترین‌آپای‌دنیا•-•@kdrama_land اونجاش‌بدبود‌سانس...

#کپشناوکی..اون‌اوایل‌کہ‌آشنا‌شده‌بودیم‌باهم‌زیادهمو‌نمیشناخت...

#کپشنمیدونی‌چرا‌میگم‌توبا‌همہ‌‌فرق‌داری‌برام؟!چون‌تو‌همہ‌ی‌‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط