اولین روز بارانی را به خاطر داری

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم، چتر نداشتیم، خندیدیم، دویدیم و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.

دومین روز بارانی چطور؟
پیش‌بینی‌اش را کرده بودی، چتر آورده بودی، من غافلگیر شدم، سعی می‌کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود

سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند، حوصله نداشتی سرما بخوری، چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد

و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم

فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.
تنها برو!

دکتر علی شریعتی
دیدگاه ها (۳۵)

دلم برات تنگ شده….. اما من… من میتونم این دوری رو تحمل کنم…ب...

عکاس ها نمی دانند...که بی تو...لبخند ...روی لبهایم...چقدر .....

تا تو نگاه میکنی شعروترانه میشوماز دل خاک سرزنم سبزوجوانه می...

اگر پروردگار برای لحظه‌ای فراموش می‌کرد که من عروسکی کهنه‌ام...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط