.... خون اشام ....
ᴾᵃʳᵗ:¹
ویو ا.ت
بعد یه هفته از کره واسم دوتا پیشناد عالی اومده بود پس تصمیم گرفم برگردم کره پس زنگ زدم به منشیم
&سلام بله خانم لی
عزیزم واسم برای فردا یه بلیط برای کره بگیر
&برای شب
اره
&چشم کار دیگه ای ندارید؟
نه عزیزم بای
خب بهتره وسایلمو جمع کنم
پرش زمانی کوتاه
اه خسته شدم بهتره برم غذا بخورم اماده شدم رفتم به یه رستران خارجی
گارسون
^بله چی میل دارید
سوشی و یه سودا
^الان اماده میشه
پرش زمانی شب
سوار تاکسی شدم و به سمت فرود گاه حرکت کردم
وارد فرودگاه شدم کارارو انجام دادم و بعد 20 مین نوبت پرواز من شد سوار شدم
ویو کوک 4روز قبل
از شرکت اومدم بیرون اعصابمو به ف*ک دادن یه مدل درست حصابی نداریم به جیمین دست راستم زنگ زدم
×داداشم چیشد یادی از ما کردی
_کرم نریز
×باش بابا چیشده
_یه مدل خوب برام پیدا کن
×نظرت راجب لی ا.ت چیه
_اوم خوبه واسش درخواست بفرس راجبش هم تحقیق کن واسم بیار
×چشم قربان خدافظ
وای پسره احمق تو یه دیونه ای (پوزخند)
"صدای پیامک"
اوم لی ا.ت خوش قیافه و فوقالعاده جالبه مثل بقیه هرزه نیس ببینیم چه میکنی خانم لی
4چهار روز بعد
"صدای زنگ گوشی"
_هوم (صدای گرفته)
×ا.ت درخواستمونو قبول کرده و امشب به سمت کره حرکت می کنه
_باشه ولی میشه بگی ساعت چنده
×5
_د اخه مرتیکه الان وقته زنگ زن
×منم دوست دارم (کوک در حال داد زدن)
_وا قطع کرد احمق منو از خواب نازم بیدار کرد
پرش زمانی ساعت10
"صدای گوشی"
_بله ته
÷پسر کجایی یه هفتس نیومدی قلمرو
_یکم کار داشتم اوضاع چطوره؟
÷عادی
_هوم خوبه خب کاری نداری
÷نچ بای بای
ویو ا.ت کره
اه بالاخره رسدم زنگ زدم به راننده
^بله خانم
کجایی
^رو به روی ورودی اصلی
الان میام
خونه
اوم چه خونه خوبیه بهتره برم لباسام رو بزارم تو کمد
پرش زمانی کوتاه
اه خسته شدم برم بخوابم
پرش زمانی فردا
با صدای الرم گوشی از خواب بلند شدم کارای لازمو کردم اماده شدم برم بیرون برا صبحانه
پرش زمانی بعد صبحانه
خب دیگه باید برم شرکت جئون
رفتم سوار ماشین شدم و به سمت شرکت جئون حرکت کردم
وارد شدم همه لباسای باز تنشون بود عه چندشا رفتم سمت منشی
^سلام حتما شما خانم لی هستید
اره
^رئیس منتظرته طبقه آخر
سوار اسانسور شدم و طبقه اخرو زدم بعد 3 مین رسیدم و
ویو کوک
بهم خبر دادن ا.ت اومه گفتم بگن بیاد وفتر بعد چند مین صدای در اومد
_بیا تو
سلام اقای جئون
_خوش اومدی خانم لی بفرمایی بشینید
ممنون
بعد کلی حرف به توافق رسیدیم و قرار داد بستیم
_شنیدم دیشب رسیدید
بله
_خب پس شاید خسته باشید پس از فردا شروع کنید
خیلی ممنون خدانگهدار
_به سلامت
اوم چه خوبه توی فکر بودن که یهو.....
#تابع_قوانین_ویسگون
ویو ا.ت
بعد یه هفته از کره واسم دوتا پیشناد عالی اومده بود پس تصمیم گرفم برگردم کره پس زنگ زدم به منشیم
&سلام بله خانم لی
عزیزم واسم برای فردا یه بلیط برای کره بگیر
&برای شب
اره
&چشم کار دیگه ای ندارید؟
نه عزیزم بای
خب بهتره وسایلمو جمع کنم
پرش زمانی کوتاه
اه خسته شدم بهتره برم غذا بخورم اماده شدم رفتم به یه رستران خارجی
گارسون
^بله چی میل دارید
سوشی و یه سودا
^الان اماده میشه
پرش زمانی شب
سوار تاکسی شدم و به سمت فرود گاه حرکت کردم
وارد فرودگاه شدم کارارو انجام دادم و بعد 20 مین نوبت پرواز من شد سوار شدم
ویو کوک 4روز قبل
از شرکت اومدم بیرون اعصابمو به ف*ک دادن یه مدل درست حصابی نداریم به جیمین دست راستم زنگ زدم
×داداشم چیشد یادی از ما کردی
_کرم نریز
×باش بابا چیشده
_یه مدل خوب برام پیدا کن
×نظرت راجب لی ا.ت چیه
_اوم خوبه واسش درخواست بفرس راجبش هم تحقیق کن واسم بیار
×چشم قربان خدافظ
وای پسره احمق تو یه دیونه ای (پوزخند)
"صدای پیامک"
اوم لی ا.ت خوش قیافه و فوقالعاده جالبه مثل بقیه هرزه نیس ببینیم چه میکنی خانم لی
4چهار روز بعد
"صدای زنگ گوشی"
_هوم (صدای گرفته)
×ا.ت درخواستمونو قبول کرده و امشب به سمت کره حرکت می کنه
_باشه ولی میشه بگی ساعت چنده
×5
_د اخه مرتیکه الان وقته زنگ زن
×منم دوست دارم (کوک در حال داد زدن)
_وا قطع کرد احمق منو از خواب نازم بیدار کرد
پرش زمانی ساعت10
"صدای گوشی"
_بله ته
÷پسر کجایی یه هفتس نیومدی قلمرو
_یکم کار داشتم اوضاع چطوره؟
÷عادی
_هوم خوبه خب کاری نداری
÷نچ بای بای
ویو ا.ت کره
اه بالاخره رسدم زنگ زدم به راننده
^بله خانم
کجایی
^رو به روی ورودی اصلی
الان میام
خونه
اوم چه خونه خوبیه بهتره برم لباسام رو بزارم تو کمد
پرش زمانی کوتاه
اه خسته شدم برم بخوابم
پرش زمانی فردا
با صدای الرم گوشی از خواب بلند شدم کارای لازمو کردم اماده شدم برم بیرون برا صبحانه
پرش زمانی بعد صبحانه
خب دیگه باید برم شرکت جئون
رفتم سوار ماشین شدم و به سمت شرکت جئون حرکت کردم
وارد شدم همه لباسای باز تنشون بود عه چندشا رفتم سمت منشی
^سلام حتما شما خانم لی هستید
اره
^رئیس منتظرته طبقه آخر
سوار اسانسور شدم و طبقه اخرو زدم بعد 3 مین رسیدم و
ویو کوک
بهم خبر دادن ا.ت اومه گفتم بگن بیاد وفتر بعد چند مین صدای در اومد
_بیا تو
سلام اقای جئون
_خوش اومدی خانم لی بفرمایی بشینید
ممنون
بعد کلی حرف به توافق رسیدیم و قرار داد بستیم
_شنیدم دیشب رسیدید
بله
_خب پس شاید خسته باشید پس از فردا شروع کنید
خیلی ممنون خدانگهدار
_به سلامت
اوم چه خوبه توی فکر بودن که یهو.....
#تابع_قوانین_ویسگون
۵.۱k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.